حقیقتا توقع داشتم منو بیشتر از اینا دوست داشته باشه ، ولی
حقیقتا توقع داشتم منو بیشتر از اینا دوست داشته باشه ، ولی در واقع براش یه آدم مثلِ بقیه بودم .میدونم بخاطرِ خودم نبود که دوستم داشت ، بخاطرِ عشقی بود که بهش داشتم. اون نیازمند به من نبود ، به عشق نیاز داشت. شاید اگه من نبودم ممکن بود عشقِ هرکسی رو قبول کنه.
نمیخواست ترکش کنم فقط واسه اینکه میترسید شاید بعدِ من کسیو پیدا نکنه تا اینهمه عاشقش باشه ، حسش کنه ، لمسش کنه .میترسید احساسِ ناب ِمنو از دست بده نه خودمو.
حسِ خوبی بهم دست نداد وقتی این حقیقت رو فهمیدم ؛ اینم میدونم شنیدنِ بعضی حقایق واسه این تلخه که نمیشه تغییرشون داد ؛ باهاش کنار اومدم ولی یک عمر زندگی کردن باهاش آدمو نابود میکنه.
نمیخواست ترکش کنم فقط واسه اینکه میترسید شاید بعدِ من کسیو پیدا نکنه تا اینهمه عاشقش باشه ، حسش کنه ، لمسش کنه .میترسید احساسِ ناب ِمنو از دست بده نه خودمو.
حسِ خوبی بهم دست نداد وقتی این حقیقت رو فهمیدم ؛ اینم میدونم شنیدنِ بعضی حقایق واسه این تلخه که نمیشه تغییرشون داد ؛ باهاش کنار اومدم ولی یک عمر زندگی کردن باهاش آدمو نابود میکنه.
۴۷۱
۱۵ مهر ۱۴۰۳