سناریو:)
وقتی بر اثر فشار زیاد با تیغ دستتو خط خطی میکنی:(درخواستی نانسی بههتریننن فیک نویس:)
نامجون:اصلا نیازی به این کارا نبود میتونستی بهم بگی مشکلت رو حل کنم من میتونستم بهت کمک کنم تو که میدونی من بدون تو هیچم اخ(سعی میکنه اصلا اعصبانی نباشه ولی بغض داره)
جین:ا/ت، من واقعا خبر نداشتم وگرنه زود تر از حالت میپرسیدم ببینم کی اینکارو کرده؟ ها؟(در واقع جد و اباداونی که اینکارو کرده رو میخواد در بیاره) ماه من قول بده دیگه از این کارا نکنیا:) <با بغض>حالا کامل توضیح بده هرچی باشه هیچی نمیگم فقط موضوع رو حل میکنم
شوگا:من این حسو تجربه کردم...درکت میکنم...اما تو منو داری اصلا حق انجام اینکارو نداری!:) تو باید به خودم بگی پدر عامل اینکارو در بیارم عامل اینکار باید جلو من ⁹⁰ درجه کمر خم کنه(کلا همشون با بغض شدید دارن میگن)
جیهوپ:سانشاینم تو نباید اینقد زود تسلیم بشی ببین دستتو به چه روزی انداختی؟ میتونستی به خودم بگی اصلا میتونستی تو بغلم تا خود گریه کنی من حاظرم بمیرم ولی تورو تو این وضع نبینم:)
جیمین:موچی کوشولو اگه چیزیت میشد چی؟ هان؟ اصن میتونی تصور کنی اگه چیزیت میشد من چیکار میکردم؟ موضوع چیه ؟ هوم؟ بهم بگو لطفا ا/ت! دستت عو نگا کن !
تهیونگ:بغلت میکنه و تو بغلش گریه میکنی و بعد از اینکه تموم شدی دلیل اینکارو میپرسه و جد و اباد عامل اینکارو در میاره
کوک:میبرتت شهربازی و بهت کلی حرف های امیدوار کننده میزنه و ازت تعهد میگیره که دیگه اینکارو نکنی:)
نانسی و بقیه امیدوارم خوشتون بیاد(دستم شکست به بمولا)
نامجون:اصلا نیازی به این کارا نبود میتونستی بهم بگی مشکلت رو حل کنم من میتونستم بهت کمک کنم تو که میدونی من بدون تو هیچم اخ(سعی میکنه اصلا اعصبانی نباشه ولی بغض داره)
جین:ا/ت، من واقعا خبر نداشتم وگرنه زود تر از حالت میپرسیدم ببینم کی اینکارو کرده؟ ها؟(در واقع جد و اباداونی که اینکارو کرده رو میخواد در بیاره) ماه من قول بده دیگه از این کارا نکنیا:) <با بغض>حالا کامل توضیح بده هرچی باشه هیچی نمیگم فقط موضوع رو حل میکنم
شوگا:من این حسو تجربه کردم...درکت میکنم...اما تو منو داری اصلا حق انجام اینکارو نداری!:) تو باید به خودم بگی پدر عامل اینکارو در بیارم عامل اینکار باید جلو من ⁹⁰ درجه کمر خم کنه(کلا همشون با بغض شدید دارن میگن)
جیهوپ:سانشاینم تو نباید اینقد زود تسلیم بشی ببین دستتو به چه روزی انداختی؟ میتونستی به خودم بگی اصلا میتونستی تو بغلم تا خود گریه کنی من حاظرم بمیرم ولی تورو تو این وضع نبینم:)
جیمین:موچی کوشولو اگه چیزیت میشد چی؟ هان؟ اصن میتونی تصور کنی اگه چیزیت میشد من چیکار میکردم؟ موضوع چیه ؟ هوم؟ بهم بگو لطفا ا/ت! دستت عو نگا کن !
تهیونگ:بغلت میکنه و تو بغلش گریه میکنی و بعد از اینکه تموم شدی دلیل اینکارو میپرسه و جد و اباد عامل اینکارو در میاره
کوک:میبرتت شهربازی و بهت کلی حرف های امیدوار کننده میزنه و ازت تعهد میگیره که دیگه اینکارو نکنی:)
نانسی و بقیه امیدوارم خوشتون بیاد(دستم شکست به بمولا)
۷.۴k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.