p10
p10
÷چیکار کنیم عزیزم شاید خالت کس دیگه ای تو زندگیش باشه و دلش نخاد که مامان تو باشه
-خ..خوب..کسی تو زندگیم نیست ولی.. باید فکرکنم
&خاله تروخدا من از وقتی به دنیا اومدم مامانمو ندیدم میخام بدونم مادر داشتن چه حسی دارع(بغض صگی)
-خ...خوب من که همینجوریشم پیشتم هرکاری بگی انجام میدم هوم؟
&ولی پس بابا چیمیشه
÷ها
-بابا چی میشه؟ ن..نمیدونم خب...
÷اوهوم منم موافقم پس منه بدبخت چیمیشم؟ منم ب محبت و توجه نیاز دارم
-چشام داشت از حدقه در میومد یعنی تهیونگ و تهیون منو دوست دارن؟(تو ذهنش)خوب..باباتم یه کاریش میکنیم
÷من دیگه میرم
-باشه فعلا خدا...
&هی هی هی وایسا مامان وقتی بابا میخاد بره سر کار باید بدرقش کنی و جلو در بوسش کنی(من میدونم که بابا تورو دوست دارن *تو ذهنش گف)
-خ...خوب بریم
تا دم در بدرقش کردم ک دیدم تهیونگ داره میخنده ایش یدونه آروم با مشت زدم تو بازوش ک جلو خندشو گرف سگ
-خب خدافز
&مامان بوس یادت نره
-هاااا هی خدا گیر آوردی مارو
÷یعنی انقد ازم بدت میاد؟
-نه خوب...هوفف (لپشو بوس کرد) خوب شد پسرمم؟
&اوهوم قابل قبوله
÷ینی چی خب همین دیگه
-اره خب دیگه مگه بیشتر از این چی میخاد بشه
&مامان باباها لبای همو بوس میکنن انتظار دارم دفعه بعد کامل باشه و من نخام بگم(خنده شیطانی یوهاهاهاهاا)
-اره دیگه بابات میره خدافز
÷اره اره خدافز
&خدافز بابایی جونم....
......................................................
÷چیکار کنیم عزیزم شاید خالت کس دیگه ای تو زندگیش باشه و دلش نخاد که مامان تو باشه
-خ..خوب..کسی تو زندگیم نیست ولی.. باید فکرکنم
&خاله تروخدا من از وقتی به دنیا اومدم مامانمو ندیدم میخام بدونم مادر داشتن چه حسی دارع(بغض صگی)
-خ...خوب من که همینجوریشم پیشتم هرکاری بگی انجام میدم هوم؟
&ولی پس بابا چیمیشه
÷ها
-بابا چی میشه؟ ن..نمیدونم خب...
÷اوهوم منم موافقم پس منه بدبخت چیمیشم؟ منم ب محبت و توجه نیاز دارم
-چشام داشت از حدقه در میومد یعنی تهیونگ و تهیون منو دوست دارن؟(تو ذهنش)خوب..باباتم یه کاریش میکنیم
÷من دیگه میرم
-باشه فعلا خدا...
&هی هی هی وایسا مامان وقتی بابا میخاد بره سر کار باید بدرقش کنی و جلو در بوسش کنی(من میدونم که بابا تورو دوست دارن *تو ذهنش گف)
-خ...خوب بریم
تا دم در بدرقش کردم ک دیدم تهیونگ داره میخنده ایش یدونه آروم با مشت زدم تو بازوش ک جلو خندشو گرف سگ
-خب خدافز
&مامان بوس یادت نره
-هاااا هی خدا گیر آوردی مارو
÷یعنی انقد ازم بدت میاد؟
-نه خوب...هوفف (لپشو بوس کرد) خوب شد پسرمم؟
&اوهوم قابل قبوله
÷ینی چی خب همین دیگه
-اره خب دیگه مگه بیشتر از این چی میخاد بشه
&مامان باباها لبای همو بوس میکنن انتظار دارم دفعه بعد کامل باشه و من نخام بگم(خنده شیطانی یوهاهاهاهاا)
-اره دیگه بابات میره خدافز
÷اره اره خدافز
&خدافز بابایی جونم....
......................................................
۷۷۲
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.