هانی بال² پارت چهاردهم
اونو به دیوار تالار تکیه داد و شروع کرد به بوسیدن جای جای گردنش
- ته ته قلقلکم میاد
+ اشکالی نداره خانم کوچولو بهم بگو ببینم ناراحت بودی؟
- وقتی تو کنارمی احساس قدرت میکنم ولی گاهی قلبم به درد میاد که چرا این شرایط اینطوریه
+ قلبتو بده من خودم درستش میکنم
- میترسم.. پس نمیتونم کامل قلبمو بهت ببخشم تا وقتی که اعتمادشو جلب کنی اونموقع دنیای قلبم و خودم ماله تو میشم
+ از الانم ماله منی ولی تلاشمو میکنم دخترک من
تهیونگ ویو :
دست ا.ت رو گرفتم و وارد تالار شدیم که چشمم به مادرم خورد اون تو انتخاب دختر برای پسرش کاملا سختگیر بود ولی وقتی میپسندید مثل دختر خودش ازش مراقبت میکرد
دست ا.ت رو محکم گرفتم و با قدم های استوارم سمتشون حرکت کردم
ا.ت ویو:
تهیونگ خیلی دستمو محکم گرفته بود و منو پیش یه زن و مردی بود که نمیشناختمشون ولی با دیدن تشابه چهره ها متوجه شدم که پدر مادر تهیونگن
نگران بودم
م.ت : عروس ایشونه؟
+ بله مادر
- سلام مادر سلام پدر
م.ت : خوش اندام و خوشگلی چشمات هم زیبان
پ.ت : اوه میبینم که خانمم پسندید عروسشو
م.ت : باید ببینم چیکارا بلده ، خب دخترم از شغلت و استعدادات بگو
- عام من خواننده هستم و دو رگه ایرانی و کره ای . استعدادم دوست دارم شما خودتون ببینید
پ.ت : اوه من میگم چقدر اشنایی تو سومین خواننده مشهور دورگه ای
تعظیمی کوتاهی کردم و سری تکون دادم
مادر تهیونگ برخلاف چهرش اخلاق خوبی داشت و با افتخار به پسرش نگاه میکرد
+ خب میبینم که دارید دیگه شیفته عروستون میشید من ایشونو میدزدم با اجازه
- ته ته زشته عه
+ خب چیه یهو نمیخوام ببینم وردل مامانم ازم غیبت میکنی
- اوم بماند که چیا باشه
م.ت : مثل هر شب خیس کردن خودت تا سن دوازد سالگی؟
+ مامان!!
اروم خندیدم و نیشگونی از بازوی ته گرفتم
- خوشحالم که میبینم تنها نیستم
+ جدا توام اینکارو میکردی تا دوازده سالگی؟
- اوم نه من فقط نوزادی که پوشک پام بود ولی دوبار تو چهار و پنج سالگی
م.ت : دخترم چه صادق و رکه یاد بگیر تهسو
پ.ت : من یا شما؟
همه زدیم زیر خنده
اون روز ، روز خوبی بود حتی با وجود جونگکوک و خانواده عزیز من که ترکم کرده بودن
شب بعد تالار*
- ته ته قلقلکم میاد
+ اشکالی نداره خانم کوچولو بهم بگو ببینم ناراحت بودی؟
- وقتی تو کنارمی احساس قدرت میکنم ولی گاهی قلبم به درد میاد که چرا این شرایط اینطوریه
+ قلبتو بده من خودم درستش میکنم
- میترسم.. پس نمیتونم کامل قلبمو بهت ببخشم تا وقتی که اعتمادشو جلب کنی اونموقع دنیای قلبم و خودم ماله تو میشم
+ از الانم ماله منی ولی تلاشمو میکنم دخترک من
تهیونگ ویو :
دست ا.ت رو گرفتم و وارد تالار شدیم که چشمم به مادرم خورد اون تو انتخاب دختر برای پسرش کاملا سختگیر بود ولی وقتی میپسندید مثل دختر خودش ازش مراقبت میکرد
دست ا.ت رو محکم گرفتم و با قدم های استوارم سمتشون حرکت کردم
ا.ت ویو:
تهیونگ خیلی دستمو محکم گرفته بود و منو پیش یه زن و مردی بود که نمیشناختمشون ولی با دیدن تشابه چهره ها متوجه شدم که پدر مادر تهیونگن
نگران بودم
م.ت : عروس ایشونه؟
+ بله مادر
- سلام مادر سلام پدر
م.ت : خوش اندام و خوشگلی چشمات هم زیبان
پ.ت : اوه میبینم که خانمم پسندید عروسشو
م.ت : باید ببینم چیکارا بلده ، خب دخترم از شغلت و استعدادات بگو
- عام من خواننده هستم و دو رگه ایرانی و کره ای . استعدادم دوست دارم شما خودتون ببینید
پ.ت : اوه من میگم چقدر اشنایی تو سومین خواننده مشهور دورگه ای
تعظیمی کوتاهی کردم و سری تکون دادم
مادر تهیونگ برخلاف چهرش اخلاق خوبی داشت و با افتخار به پسرش نگاه میکرد
+ خب میبینم که دارید دیگه شیفته عروستون میشید من ایشونو میدزدم با اجازه
- ته ته زشته عه
+ خب چیه یهو نمیخوام ببینم وردل مامانم ازم غیبت میکنی
- اوم بماند که چیا باشه
م.ت : مثل هر شب خیس کردن خودت تا سن دوازد سالگی؟
+ مامان!!
اروم خندیدم و نیشگونی از بازوی ته گرفتم
- خوشحالم که میبینم تنها نیستم
+ جدا توام اینکارو میکردی تا دوازده سالگی؟
- اوم نه من فقط نوزادی که پوشک پام بود ولی دوبار تو چهار و پنج سالگی
م.ت : دخترم چه صادق و رکه یاد بگیر تهسو
پ.ت : من یا شما؟
همه زدیم زیر خنده
اون روز ، روز خوبی بود حتی با وجود جونگکوک و خانواده عزیز من که ترکم کرده بودن
شب بعد تالار*
۱۲.۱k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.