آهنگ قلب من 🎼 ●Part 42●
امروز وقت دکتر داشتیم ولی ایندفعه پیش یه دکتر جدید رفتیم ، بالاخره بعد از نیم ساعت رفتیم داخل
نابی: سلام دکتر
شوگا: سلام
دکتر: سلام خوش اومدین بفرمایین
رفتیم روس صندلی های رو به روی میز پزشک نشستیم
دکتر: خب مشکلتون چیه؟
نابی: خب راستش ما میخوایم بچه دار بشیم ولی به علت اینکه من چهارسال پیش چاقو به ناحیه پایین قلبم و ضربات شدیدی بهم وارد شده بود دکتر بهم گفت که سخت بچه دار میشم و ما سه ماه پیش رفتیم پیش یک متخصص و ایشون کلی دارو برامون نوشتن ولی با این حال هیچ اتفاقی نیافتاد
دکتر: خب لطفا آزمایشات و داروهایی که دکتر قبلی بهت داد رو بهم بده
همه چیز های لازم رو دادم به دکتر و اون بعد از بررسی با قیافه ای جدی برگشت سمت ما
دکتر: اسم دکترت چی بوده؟
نابی: دکتر..........
دکتر: تو که هیچ مشکلی نداری
نابی: واقعا!؟
دکتر: بله حتی اون اتفاقیم که چهار سال پیش برات افتاده هیچ تاثیری روی بچه دار شدنت نداره و این داروهایی که دکتر بهت داده باعث جلوگیری از بارداری میشه
نابی/شوگا: چیییییی؟؟؟!!!
دکتر: دشمنی یا کسی که ازت نفرت داشته باشرو داری؟
نابی: خب راستش بله
دکتر: پس همونه خب من برات دارو مینویسم تو تا یک هفته دیگه باردار میشی ولی حتما از اون دوتا دکتر شکایت کنید چون کارشون بشدت زشت بوده و این در شان یک دکتر نیست
نابی: خیلی ممنونم ازتون
دکتر: خواهش میکنم عزیزم
بعد از گرفتن نسخه و تشکر از دکتر رفتم سوار ماشین شدم و شوگا هم دارو هارو گرفت و اومد
شوگا: من میدونم با اونا چیکار کنم
نابی: باورم نمیشه هنوز دست از سرم بر نداشتن
شوگا: نگران نباش عزیزم من حلش میکنم
با شوگا سمت خونه راه افتادیم و بعد از چند مین رسیدیم
شوگا: تو برو خونه من برم دنبال اون دوتا دکتر
نابی: باشه مواظب خودت باش
شوگا: باشه عزیزم
من پیاده شدم از ماشین و رفتم داخل و بعدش رفتم حموم کردم و بعدش دارو هامو خوردم و خوابیدم ، ساعت ۹ شب بود که از خواب بیدار شدم و وقتی رفتم تو پذیرایی دیدم در باز شد و شوگا اومد داخل
نابی: سلام چقدر دیر اومدی
شوگا: سلام آره کارا طول کشید بجاش دکترارو بازداشت کردن
نابی: واقعا؟
شوگا: اوهوم
نابی: خوبه تو برو حموم تا من شام درست کنم که بعدش بریم سراغ عملیات بچه سازی
شوگا: اکی(با خنده)
شوگا رفت حموم و منم شام رو آماده کردم و بعد از اومدنش غذامونو خوردیم و بعد از یک ساعت رفتیم داخل اتاق و رابطرو شروع کردیم
کپی ممنوع ❌
نابی: سلام دکتر
شوگا: سلام
دکتر: سلام خوش اومدین بفرمایین
رفتیم روس صندلی های رو به روی میز پزشک نشستیم
دکتر: خب مشکلتون چیه؟
نابی: خب راستش ما میخوایم بچه دار بشیم ولی به علت اینکه من چهارسال پیش چاقو به ناحیه پایین قلبم و ضربات شدیدی بهم وارد شده بود دکتر بهم گفت که سخت بچه دار میشم و ما سه ماه پیش رفتیم پیش یک متخصص و ایشون کلی دارو برامون نوشتن ولی با این حال هیچ اتفاقی نیافتاد
دکتر: خب لطفا آزمایشات و داروهایی که دکتر قبلی بهت داد رو بهم بده
همه چیز های لازم رو دادم به دکتر و اون بعد از بررسی با قیافه ای جدی برگشت سمت ما
دکتر: اسم دکترت چی بوده؟
نابی: دکتر..........
دکتر: تو که هیچ مشکلی نداری
نابی: واقعا!؟
دکتر: بله حتی اون اتفاقیم که چهار سال پیش برات افتاده هیچ تاثیری روی بچه دار شدنت نداره و این داروهایی که دکتر بهت داده باعث جلوگیری از بارداری میشه
نابی/شوگا: چیییییی؟؟؟!!!
دکتر: دشمنی یا کسی که ازت نفرت داشته باشرو داری؟
نابی: خب راستش بله
دکتر: پس همونه خب من برات دارو مینویسم تو تا یک هفته دیگه باردار میشی ولی حتما از اون دوتا دکتر شکایت کنید چون کارشون بشدت زشت بوده و این در شان یک دکتر نیست
نابی: خیلی ممنونم ازتون
دکتر: خواهش میکنم عزیزم
بعد از گرفتن نسخه و تشکر از دکتر رفتم سوار ماشین شدم و شوگا هم دارو هارو گرفت و اومد
شوگا: من میدونم با اونا چیکار کنم
نابی: باورم نمیشه هنوز دست از سرم بر نداشتن
شوگا: نگران نباش عزیزم من حلش میکنم
با شوگا سمت خونه راه افتادیم و بعد از چند مین رسیدیم
شوگا: تو برو خونه من برم دنبال اون دوتا دکتر
نابی: باشه مواظب خودت باش
شوگا: باشه عزیزم
من پیاده شدم از ماشین و رفتم داخل و بعدش رفتم حموم کردم و بعدش دارو هامو خوردم و خوابیدم ، ساعت ۹ شب بود که از خواب بیدار شدم و وقتی رفتم تو پذیرایی دیدم در باز شد و شوگا اومد داخل
نابی: سلام چقدر دیر اومدی
شوگا: سلام آره کارا طول کشید بجاش دکترارو بازداشت کردن
نابی: واقعا؟
شوگا: اوهوم
نابی: خوبه تو برو حموم تا من شام درست کنم که بعدش بریم سراغ عملیات بچه سازی
شوگا: اکی(با خنده)
شوگا رفت حموم و منم شام رو آماده کردم و بعد از اومدنش غذامونو خوردیم و بعد از یک ساعت رفتیم داخل اتاق و رابطرو شروع کردیم
کپی ممنوع ❌
۱۱۹.۰k
۲۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۷۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.