" درگیری با مافیا " پارت ۲
داشتم راه میرفتم که یه ماشینی جلو ترمز کرد..
ات : آیش..مردک روانی احمق خر کله تخم مرغی گوزو
با کسی که از ماشین پیاده شد فهمیدم که پارم..
جئون : ک اینطور..نمیدونستم اینقد بی ادبی چوی ات
ات : ا..استاد.. چیزه..من عصبی بودم حیح ببخشید * لبخند ضایع *
جئون : بیا برسونمت
ات : برا چی؟
جئون : فقط بیا حوصلتو ندارم..مجبورم * زیر لب *
بی حرف نشستم تو ماشینش
ینی چی..اینکه همش با من لجه
ودف..فک کنم سرش ب جایی خورده
شایدم ادمشده
نه بابا شتر مرغم آدم میشه این نمیشه..
بیخیال چبهتر بشینم جا راه رفتن آخییش
بعد چند مین رسیدیم ب دانشگاه
از ماشین پیاده شدم
ات : م..مرسی که منو رسوندین
جئون : هوم
ب سمت کلاس رفتم و نشستم آخر کلاس تو گوشه و خوابیدم..
با صدای عربده و داد بیدار شدم
همه با ترس ب یه جا خیره شده بودم..
نگاهشونو دنبال کردمکه رسیدم ب استاد جئون
کنارشم مدیر بود..
جئون : خفه خون بگیرید * عربده *
جئون : اینقد وز وز نکنید و خفه شید سر کلاس من حق ندارید زر بزنید * عربده *
مدیر : خب آقای جئون من دیگه میرم
همه ساکت بودن
با اینکه جئون به استاد بود ولی همه ازش مثل سگ میترسیدن
حتی مدیر هم ب چپشون بود ولی استاد رو دیگه مثل خر ازش میترسن
شروع کرد به درس دادن منم گوش میدادم..
جئون : خب..کی میاد اینو حل کنه؟
کسی نرفت و دستشو بلند نکرد جز..لینا
این دختر با اینکه هیچوقت چیزی بلد نبود همیشه میرف پای تخته..عشق چشاشو کور کرده ماشاالله
همشم استاد ضایعش میکرد..یاع یاع
ادامه دارد...
.
ات : آیش..مردک روانی احمق خر کله تخم مرغی گوزو
با کسی که از ماشین پیاده شد فهمیدم که پارم..
جئون : ک اینطور..نمیدونستم اینقد بی ادبی چوی ات
ات : ا..استاد.. چیزه..من عصبی بودم حیح ببخشید * لبخند ضایع *
جئون : بیا برسونمت
ات : برا چی؟
جئون : فقط بیا حوصلتو ندارم..مجبورم * زیر لب *
بی حرف نشستم تو ماشینش
ینی چی..اینکه همش با من لجه
ودف..فک کنم سرش ب جایی خورده
شایدم ادمشده
نه بابا شتر مرغم آدم میشه این نمیشه..
بیخیال چبهتر بشینم جا راه رفتن آخییش
بعد چند مین رسیدیم ب دانشگاه
از ماشین پیاده شدم
ات : م..مرسی که منو رسوندین
جئون : هوم
ب سمت کلاس رفتم و نشستم آخر کلاس تو گوشه و خوابیدم..
با صدای عربده و داد بیدار شدم
همه با ترس ب یه جا خیره شده بودم..
نگاهشونو دنبال کردمکه رسیدم ب استاد جئون
کنارشم مدیر بود..
جئون : خفه خون بگیرید * عربده *
جئون : اینقد وز وز نکنید و خفه شید سر کلاس من حق ندارید زر بزنید * عربده *
مدیر : خب آقای جئون من دیگه میرم
همه ساکت بودن
با اینکه جئون به استاد بود ولی همه ازش مثل سگ میترسیدن
حتی مدیر هم ب چپشون بود ولی استاد رو دیگه مثل خر ازش میترسن
شروع کرد به درس دادن منم گوش میدادم..
جئون : خب..کی میاد اینو حل کنه؟
کسی نرفت و دستشو بلند نکرد جز..لینا
این دختر با اینکه هیچوقت چیزی بلد نبود همیشه میرف پای تخته..عشق چشاشو کور کرده ماشاالله
همشم استاد ضایعش میکرد..یاع یاع
ادامه دارد...
.
۷.۵k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.