p34
p34
ات. کـ کوک(ترس)
کوک. بریم بالا باهات کار دارم
همه میدونستن کوک عصبی بشه کاراش دست خودش نیست..
جیمین. کوک آروم باش اذیتش نکن
کوک. من آرومم...درضمن به خودم مربوطه باهاش چطور رفتار کنم
دستمو گرفتو منو کشون کشون برد سمت اتاقمون هلم داد داخل اتاقو درو محکم پشت سرش بستو قفل کرد
کوک. این وقت شب؟ اونم خونه یه پسر؟... جواب منو بده هاااا(عربده)
همینطور که حرف میزد نزدیکم میشد
ت. کـ کوک(بغض)
کوک. بغض نکن لعنتی اوفففف(سعی در آورم بودن)
همون لحظه چشمش به تنم افتاد طوری عصبی شد که دیگه حس تو چشماشو نمتونستم بخونم
کوک. لباست کوششششش(داد)
ای خاک به سرم لباسم یادم رفت
ات. بـ بزار توض...
حرفم باپرت شدن صورتم به سمت چپ نصفه موند... اون بهم سیلی زد... سرمو بالا آوردمو با چشای اشکی نگاش میکردم
ات. تـ تو منو زدی (اشک)
کوک.زدم آره ات من برات کی هستم ها؟ اون از رفتن به خونه اون پسره اینم از این لباس تنت نکنه دیگه منو نمیخوای ها؟نکنه برات تموم شدم؟ انقدر زود؟
ات.بسهههه(داد)
ان. به حرفم گوش کن بعد قضاوت کن
ات. ما رفتیم کافه ولی بعدش برای تمرین دنس رفتم خونه بگنچان لباسم مناسب دنس نبود لباس داد بهم... کوک؟ تو چراانقدر به من بی اعتماد شدی؟
کوک. ات درکم کن خودتو بزار جای من ازکی دارم بهت زنگ میزنم جوابمو نمیدی افتادم تو خیابونا دنبالت گشتم تو اصلا...
همه حرفاش با بغض بود حق داشت هرچقدرم میخواست حرف بارم کنه حق داشت بدون اینکه بزارم حرفش کامل شه به سمتش رفتم بغلش کردم
ات. کوک معذرت میخوام(بغض)
کوک. هوفففف ات از دست تو.. ببخشید نباید میزدمت... ببینم صورتتو
سرمو از سینش جدا کردمو به چشاش زل زدم
کوک. درد داره؟
ات. نه... کوک؟
کوک. جانم؟
ات. گشنمه دارم تلف میشم بخدا
کوک. بریم غذا بخوریم(خنده)
به سمت در رفتیم تا درو باز کردیم اعضا باکله افتاد زمین... فالگوش وایستاده بودن؟
کوک. اینجا چخبره
تهیونگ. چه حال بهم زن دعوا میکنین بعد قربون صدقه همدیگه میرین؟ اه اه اه چندشا
جین. اتم گشنشه
کوک. ات واسه خودمه
جین. خیله خب واقعا تهیونگ راس میگه چندشین ایششش
ات.(خنده)
ادامه دارد..
حمایت کنید🥹❤
ات. کـ کوک(ترس)
کوک. بریم بالا باهات کار دارم
همه میدونستن کوک عصبی بشه کاراش دست خودش نیست..
جیمین. کوک آروم باش اذیتش نکن
کوک. من آرومم...درضمن به خودم مربوطه باهاش چطور رفتار کنم
دستمو گرفتو منو کشون کشون برد سمت اتاقمون هلم داد داخل اتاقو درو محکم پشت سرش بستو قفل کرد
کوک. این وقت شب؟ اونم خونه یه پسر؟... جواب منو بده هاااا(عربده)
همینطور که حرف میزد نزدیکم میشد
ت. کـ کوک(بغض)
کوک. بغض نکن لعنتی اوفففف(سعی در آورم بودن)
همون لحظه چشمش به تنم افتاد طوری عصبی شد که دیگه حس تو چشماشو نمتونستم بخونم
کوک. لباست کوششششش(داد)
ای خاک به سرم لباسم یادم رفت
ات. بـ بزار توض...
حرفم باپرت شدن صورتم به سمت چپ نصفه موند... اون بهم سیلی زد... سرمو بالا آوردمو با چشای اشکی نگاش میکردم
ات. تـ تو منو زدی (اشک)
کوک.زدم آره ات من برات کی هستم ها؟ اون از رفتن به خونه اون پسره اینم از این لباس تنت نکنه دیگه منو نمیخوای ها؟نکنه برات تموم شدم؟ انقدر زود؟
ات.بسهههه(داد)
ان. به حرفم گوش کن بعد قضاوت کن
ات. ما رفتیم کافه ولی بعدش برای تمرین دنس رفتم خونه بگنچان لباسم مناسب دنس نبود لباس داد بهم... کوک؟ تو چراانقدر به من بی اعتماد شدی؟
کوک. ات درکم کن خودتو بزار جای من ازکی دارم بهت زنگ میزنم جوابمو نمیدی افتادم تو خیابونا دنبالت گشتم تو اصلا...
همه حرفاش با بغض بود حق داشت هرچقدرم میخواست حرف بارم کنه حق داشت بدون اینکه بزارم حرفش کامل شه به سمتش رفتم بغلش کردم
ات. کوک معذرت میخوام(بغض)
کوک. هوفففف ات از دست تو.. ببخشید نباید میزدمت... ببینم صورتتو
سرمو از سینش جدا کردمو به چشاش زل زدم
کوک. درد داره؟
ات. نه... کوک؟
کوک. جانم؟
ات. گشنمه دارم تلف میشم بخدا
کوک. بریم غذا بخوریم(خنده)
به سمت در رفتیم تا درو باز کردیم اعضا باکله افتاد زمین... فالگوش وایستاده بودن؟
کوک. اینجا چخبره
تهیونگ. چه حال بهم زن دعوا میکنین بعد قربون صدقه همدیگه میرین؟ اه اه اه چندشا
جین. اتم گشنشه
کوک. ات واسه خودمه
جین. خیله خب واقعا تهیونگ راس میگه چندشین ایششش
ات.(خنده)
ادامه دارد..
حمایت کنید🥹❤
۵.۵k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.