فیک کوک ( عشق ) ادامه پارت 8
از زبان ا/ت :
( 1 ساعت بعد)
منو نهال داشتیم توی سرویس بهداشتی دستامونو میشستیم و حرف میزدیم که یکی اومد تو. نهال برگشت ببینه کیه که دید جونگ کوکه.
نهال بهم گفت : ای ای یکی منتظرته خانم .
برگشتم که فهمیدم جونگ کوکه . گفتم : تو اینجا چیکار می کنی؟
گفت : وا... حق ندارم عشقمو ببینم؟
گفتم : خب ... چرا ولی میدونی کار دارم که.
گفت : واقعا اینجا لازم به گارسن داره؟
گفتم : اره اره دیروز زدن.
گفت : خب من میرم پیش رعییست الان میام.
بعد رفت. نهال بهم نگاه کرد و گفت : این ی چیزایی تو سرش میگذره ها مواظب باش.
گفتم : نمیدونم والا.
بعد رفتیم سر کارمون.
.................
داشتیم کار میکردیم که یهو جونگ کوک رو با لباس کار دیدم. رفتم سمتش و با تعجب گفتم : جونگ کوک این چیه تنت کردی؟
گفت : دیگه من اینجا کار می کنم خانم کوچولو.
دست به سینه شدم و خندیدم بعد سریع خندمو تموم کردم و با اخم بهش نگاه کردم و گفتم : یعنی چی؟ دیوونه شدی جونگ کوک؟ نه نه امکان نداره! تو بخوای گارسون یه رستوران شی!!!!
گفت : می خوام یکم به عشقم نزدیکتر باشم...چی میشه ؟
بعد رییس اومد و گفت : نهال، ا/ت، جونگ کوک، برید سر کار.
رفتیم سفارشارو بگیریم.
( 3 ساعت بعد)
منو جونگ کوک داشتیم کار می کردیم ولی نهال رفت یکم استراحت کنه فشارش افتاده بود.
سفارش هارو که دادم به جونگ کوک گفتم : ای جونگ کوک سرم درد می کنه خیلی خستم.
جونگ کوک گفت : بیا بریم استراحت ک.....
رییس اومد گفت : ا/ت میز شماره 3 .... برو سفارش بگیر.
بعد رفت و به جونگ کوک گفتم : خب دیگه رییس می خواد بکشتم.
گفت : برو بعد میریم خونه.
رفتم سفارششون رو بگیرم که یهو سرم گیج رفت. جایی رو ندیدم و بعد افتادم زمین.
( نیم ساعت بعد)
اروم چشامو باز کردم و به دور و ور نگاه کردم. توی اتاقم بودم. نهال اومد بالا سرم و گفت : ا/ت حالت خوبه؟
اروم بلند شدم و به بالشتم تکیه دادم. گفتم : حالم خوبه.
جونگ کوک سریع اومد توی اتاق و گفت : ا/ت حالت خوبه؟
گفتم : اییی مگه چی شده شلوغش نکنید.
همون موقع گوشیه نهال زنگ خورد و گفت : اه من باید برم.
بعد به جونگ کوک نگاه کرد و گفت : امشب پیشش بمون.
با تعجب گفتم : نه نه لازم نیست...... نه........ حالم خوبه خوبه..... چرا بمونه اصلا لازم نیست.
نهال گفت : حرف اضافی نباشه و گرنه......
بلند شدم و اخم کیوتی کردم و رفتم جلوش و گفتم : وگرنه چی نهال.
جونگ کوک پشتم وایستاده بود و با تعجب نگاه می کرد.
نهال گفت : وگرنه دالپو رو میفرستم پیشت بمونه.
گفتم : مگه بچم که دالپو و جونگ کوک ازم نگه داری کنن؟ نهال این چه کاریه!
جونگ کوک اخم کرد و گفت : دالپو کدوم خریه که بخواد شب پیش ا/ت بمونه خودم پیششم!!!
گفتم : دالپو داداش نهاله. من تنها هم میتونم.
نهال در گوشم گفت : نمی خواد بکشتت که بعدشم تو حالت بده
بعد نهال رفت.
چه کنم دیگه به جونگ کوک گفتم : باشه بمون.
بعد جونگ کوک از اتاق رفت بیرون. منم رفتم دم کمودم تا لباس عوض کنم.لباس استین بلند توسی روشن و با شلوار توسی روشن تنم کردم. موهامو باز گذاشتم و رژ قرمزمو زدم. رفتم که یکم اب بخورم جونگ کوکم مثل بادیگارد دنبالم بود.
بهش گفتم : تو خوابت نمیاد؟
گفت : یه پتو و بالشت بهم بدی روی مبل می خوابم.
گفتم : بیا الان بهت میدم.
رفتم توی اتاقم و به جونگ کوک گفتم : تخت من دوتا پتو داره یکیشو بدم؟
گفت : باشه من که راحتم.
بهش دادم بالشت خودمم بهش دادم و رفتم بالشت از کمد برای خودم برداشتم
( 1 ساعت بعد)
منو نهال داشتیم توی سرویس بهداشتی دستامونو میشستیم و حرف میزدیم که یکی اومد تو. نهال برگشت ببینه کیه که دید جونگ کوکه.
نهال بهم گفت : ای ای یکی منتظرته خانم .
برگشتم که فهمیدم جونگ کوکه . گفتم : تو اینجا چیکار می کنی؟
گفت : وا... حق ندارم عشقمو ببینم؟
گفتم : خب ... چرا ولی میدونی کار دارم که.
گفت : واقعا اینجا لازم به گارسن داره؟
گفتم : اره اره دیروز زدن.
گفت : خب من میرم پیش رعییست الان میام.
بعد رفت. نهال بهم نگاه کرد و گفت : این ی چیزایی تو سرش میگذره ها مواظب باش.
گفتم : نمیدونم والا.
بعد رفتیم سر کارمون.
.................
داشتیم کار میکردیم که یهو جونگ کوک رو با لباس کار دیدم. رفتم سمتش و با تعجب گفتم : جونگ کوک این چیه تنت کردی؟
گفت : دیگه من اینجا کار می کنم خانم کوچولو.
دست به سینه شدم و خندیدم بعد سریع خندمو تموم کردم و با اخم بهش نگاه کردم و گفتم : یعنی چی؟ دیوونه شدی جونگ کوک؟ نه نه امکان نداره! تو بخوای گارسون یه رستوران شی!!!!
گفت : می خوام یکم به عشقم نزدیکتر باشم...چی میشه ؟
بعد رییس اومد و گفت : نهال، ا/ت، جونگ کوک، برید سر کار.
رفتیم سفارشارو بگیریم.
( 3 ساعت بعد)
منو جونگ کوک داشتیم کار می کردیم ولی نهال رفت یکم استراحت کنه فشارش افتاده بود.
سفارش هارو که دادم به جونگ کوک گفتم : ای جونگ کوک سرم درد می کنه خیلی خستم.
جونگ کوک گفت : بیا بریم استراحت ک.....
رییس اومد گفت : ا/ت میز شماره 3 .... برو سفارش بگیر.
بعد رفت و به جونگ کوک گفتم : خب دیگه رییس می خواد بکشتم.
گفت : برو بعد میریم خونه.
رفتم سفارششون رو بگیرم که یهو سرم گیج رفت. جایی رو ندیدم و بعد افتادم زمین.
( نیم ساعت بعد)
اروم چشامو باز کردم و به دور و ور نگاه کردم. توی اتاقم بودم. نهال اومد بالا سرم و گفت : ا/ت حالت خوبه؟
اروم بلند شدم و به بالشتم تکیه دادم. گفتم : حالم خوبه.
جونگ کوک سریع اومد توی اتاق و گفت : ا/ت حالت خوبه؟
گفتم : اییی مگه چی شده شلوغش نکنید.
همون موقع گوشیه نهال زنگ خورد و گفت : اه من باید برم.
بعد به جونگ کوک نگاه کرد و گفت : امشب پیشش بمون.
با تعجب گفتم : نه نه لازم نیست...... نه........ حالم خوبه خوبه..... چرا بمونه اصلا لازم نیست.
نهال گفت : حرف اضافی نباشه و گرنه......
بلند شدم و اخم کیوتی کردم و رفتم جلوش و گفتم : وگرنه چی نهال.
جونگ کوک پشتم وایستاده بود و با تعجب نگاه می کرد.
نهال گفت : وگرنه دالپو رو میفرستم پیشت بمونه.
گفتم : مگه بچم که دالپو و جونگ کوک ازم نگه داری کنن؟ نهال این چه کاریه!
جونگ کوک اخم کرد و گفت : دالپو کدوم خریه که بخواد شب پیش ا/ت بمونه خودم پیششم!!!
گفتم : دالپو داداش نهاله. من تنها هم میتونم.
نهال در گوشم گفت : نمی خواد بکشتت که بعدشم تو حالت بده
بعد نهال رفت.
چه کنم دیگه به جونگ کوک گفتم : باشه بمون.
بعد جونگ کوک از اتاق رفت بیرون. منم رفتم دم کمودم تا لباس عوض کنم.لباس استین بلند توسی روشن و با شلوار توسی روشن تنم کردم. موهامو باز گذاشتم و رژ قرمزمو زدم. رفتم که یکم اب بخورم جونگ کوکم مثل بادیگارد دنبالم بود.
بهش گفتم : تو خوابت نمیاد؟
گفت : یه پتو و بالشت بهم بدی روی مبل می خوابم.
گفتم : بیا الان بهت میدم.
رفتم توی اتاقم و به جونگ کوک گفتم : تخت من دوتا پتو داره یکیشو بدم؟
گفت : باشه من که راحتم.
بهش دادم بالشت خودمم بهش دادم و رفتم بالشت از کمد برای خودم برداشتم
۴۴.۴k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.