معرفی شخصیت های فیک راز جنایت
آرتمیس:نقش اصلی دختر
ویکتور:نقش اصلی پسر
ایزابلا:خواهر آرتمیس
امیلی:دختر خاله آرتمیس
هاکان:برادر ویکتور
مارگارت:دوست آرتمیس
میکائیل:دوست ویکتور
آرتمیس براون یه بانوی جذاب با پوست سفید یخی چشمایی مثل دریای آتلانتیک و موهایی بلند مثل نخای ابریشم و لبایی قرمز مثل کیک نرم دختر هاتی که نیویورک زندگی میکرد
او تا 18 سالگی خود با خاله ی مرحومش و خواهر ناتنی اش و دختر خاله اش زندگی میکرد
در دنیای ارتمیس خوناشام ها تئوری نبودند و واقعی بودند آرتمیس این را میدانست زیرا برادر مرحومش یک خون آشام بود
اما زمانی که 16 ساله بود اورا از دست داد زیرا یک لرد ناشناس خوناشام قوی دستور داد اورا بکشند
پس از تمامی اتفاقات ناراحت کننده و مرگ های عجیب اعضای خانواده اش او الان 23 ساله بود و با خواهرش و دختر خاله اش در یک ویلای بزرگ رویایی زندگی میکرد.
او به عنوان یک پلیس آمریکایی در امد زیادی داشت.
آرتمیس کسی بود که همیشه مقاقم رهبر را داشت.
آرتمیس در نگاه اول دختری مغروره اما بعد آدم میفهمه چقد آرتمیس مهربونه
اما هیچ کس از وجود مادر آرتمیس خبر نداشت هیچکس تا زمانی که خواهر ناتنی آرتنیس مادرشون رو میبینه اما بدلیل نفرتش به آرتمیس سکوت میکنه.خواهر آرتمیس از آرتمیس متنفره چون آرتمیس در همه ی کار ها از او بهتره.
خاندان کینگستون یکی از بزرگترین خاندان های اشرافی خون آام ها بود و همه به آنها احترام میگذاشتند اما همه اینگونه نبودند و بعضی ها مقام آنهارا میخواستند.ویکتور کینگستون فرزند اول کینگستون ها مردی جذاب با مو های براق مشکی و چشم های بنفش و پوست رنگ پریده و لبان قرمز ویکتور کسی بود که باعث میشد قبلت تند تر از همیشه بتپه،ویکتور یکی از قدرتمند ترین پادشاهان آینده بود با قدرتی شگفت انگیز که هیچکس نمیتوانست شکستش دهد! او فردی شاد بود ولی زمانی که 6 ساله بود کویین(ملکه)ماریا کینگستون بر اثر خوردن زهر مرد...بعد از آن اتفاق هنری کینگستون هر روز با زن های فاحشه وقت خودش را میگذراند.بعد گذشت زمانی او تبدیل به یک شیطان واقعی شد...با ظاهری وسوسه بر انگیز.او 7000 سال تنها در یک ویلای لوکس که چشم انداز اقیانوس را داشت زندگی میکرد و برادر و پدرش خیلی راحت در کاخ کینگستون ها زندگی میکردند.هرچند پس از آن اتفاق با دستیار رطبه اولش میکائیل زندگی میکرد میکائیل مردی جذاب با موهای بلوند و چشم های آبی گیرا بود!با هیکلی که دست کمی از ویکتور نداشت،برادر ویکتور فردی بود که هیچ شباهتی به ویکتور نداشت تنها شباهتش مغرور بودنش بود.ویکتور و برادرش از هم متنفر بودند اما برادر ویکتور بیشتر از ویکتور متنفر بود زیرا پدرشان ویکتور را بیشتر دوست داشت و در وصیت نامه ویکتور را جانشین خود اعلام کرد
ویکتور:نقش اصلی پسر
ایزابلا:خواهر آرتمیس
امیلی:دختر خاله آرتمیس
هاکان:برادر ویکتور
مارگارت:دوست آرتمیس
میکائیل:دوست ویکتور
آرتمیس براون یه بانوی جذاب با پوست سفید یخی چشمایی مثل دریای آتلانتیک و موهایی بلند مثل نخای ابریشم و لبایی قرمز مثل کیک نرم دختر هاتی که نیویورک زندگی میکرد
او تا 18 سالگی خود با خاله ی مرحومش و خواهر ناتنی اش و دختر خاله اش زندگی میکرد
در دنیای ارتمیس خوناشام ها تئوری نبودند و واقعی بودند آرتمیس این را میدانست زیرا برادر مرحومش یک خون آشام بود
اما زمانی که 16 ساله بود اورا از دست داد زیرا یک لرد ناشناس خوناشام قوی دستور داد اورا بکشند
پس از تمامی اتفاقات ناراحت کننده و مرگ های عجیب اعضای خانواده اش او الان 23 ساله بود و با خواهرش و دختر خاله اش در یک ویلای بزرگ رویایی زندگی میکرد.
او به عنوان یک پلیس آمریکایی در امد زیادی داشت.
آرتمیس کسی بود که همیشه مقاقم رهبر را داشت.
آرتمیس در نگاه اول دختری مغروره اما بعد آدم میفهمه چقد آرتمیس مهربونه
اما هیچ کس از وجود مادر آرتمیس خبر نداشت هیچکس تا زمانی که خواهر ناتنی آرتنیس مادرشون رو میبینه اما بدلیل نفرتش به آرتمیس سکوت میکنه.خواهر آرتمیس از آرتمیس متنفره چون آرتمیس در همه ی کار ها از او بهتره.
خاندان کینگستون یکی از بزرگترین خاندان های اشرافی خون آام ها بود و همه به آنها احترام میگذاشتند اما همه اینگونه نبودند و بعضی ها مقام آنهارا میخواستند.ویکتور کینگستون فرزند اول کینگستون ها مردی جذاب با مو های براق مشکی و چشم های بنفش و پوست رنگ پریده و لبان قرمز ویکتور کسی بود که باعث میشد قبلت تند تر از همیشه بتپه،ویکتور یکی از قدرتمند ترین پادشاهان آینده بود با قدرتی شگفت انگیز که هیچکس نمیتوانست شکستش دهد! او فردی شاد بود ولی زمانی که 6 ساله بود کویین(ملکه)ماریا کینگستون بر اثر خوردن زهر مرد...بعد از آن اتفاق هنری کینگستون هر روز با زن های فاحشه وقت خودش را میگذراند.بعد گذشت زمانی او تبدیل به یک شیطان واقعی شد...با ظاهری وسوسه بر انگیز.او 7000 سال تنها در یک ویلای لوکس که چشم انداز اقیانوس را داشت زندگی میکرد و برادر و پدرش خیلی راحت در کاخ کینگستون ها زندگی میکردند.هرچند پس از آن اتفاق با دستیار رطبه اولش میکائیل زندگی میکرد میکائیل مردی جذاب با موهای بلوند و چشم های آبی گیرا بود!با هیکلی که دست کمی از ویکتور نداشت،برادر ویکتور فردی بود که هیچ شباهتی به ویکتور نداشت تنها شباهتش مغرور بودنش بود.ویکتور و برادرش از هم متنفر بودند اما برادر ویکتور بیشتر از ویکتور متنفر بود زیرا پدرشان ویکتور را بیشتر دوست داشت و در وصیت نامه ویکتور را جانشین خود اعلام کرد
۲.۸k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.