Fake jimin 🦋💜
ForcedLove 🦋💜p12💜
بعد از چند مین گریه کردن جیمین گفت که تا ساعت شیش حاضر شم ولی هنوز ساعت دو بود رفتم تو اتاقم خوابم نمیبرد رفتم موهامو بستمو و نشستم رو کاناپه تا یه کم کتاب بخونم کتابم تا ساعت چهار کشید خسته شدم و رفتم رو تخت یه درازی کشیدم و تا ساعت پنج یه چرت زدم بلند شدم از تخت لباس اسپرت پوشیدم(پست بعدی) آرایش کمی هم انجام دادم موهامم آبشاری بستم و دو تا از شاخه هاشو گذاشتم رو صورتم(پست بعدی)
جیمین اومد تو اتاق و از پشت بغلم کردو گردنمو بوس کرد که یهو یه حالتی بهم دست داد ولی نمیدونم چی بود
جیمین: بیبی خیلی خوشحالی؟
ات: عوم خیلی خیلی خوشحالم
جیمین: میشه به اسم صدام نکنی بهم بگو ددی؟!
ات: اووو حتمن ددی
جیمین یه لبحند ملیحی زد و به ات گفت:
جیمین: برو تو حیاط یه کم بازی کن تا من حاضر شمو بیام(لباس جیمین پست بعدی) رفتم تو حیاط بازی کردم
ویو جیمین:
رفتم حموم و اومدم یه لباس اسپرت پوشیدم موهامو حالت دادم و رفتم تو حیاط و با ات باهم با ماشین رفتیمو.......
ادامه دارد.....
ببخشید اگه این پارت کم شد پارت بعدیو زیاد مینویسم
بعد از چند مین گریه کردن جیمین گفت که تا ساعت شیش حاضر شم ولی هنوز ساعت دو بود رفتم تو اتاقم خوابم نمیبرد رفتم موهامو بستمو و نشستم رو کاناپه تا یه کم کتاب بخونم کتابم تا ساعت چهار کشید خسته شدم و رفتم رو تخت یه درازی کشیدم و تا ساعت پنج یه چرت زدم بلند شدم از تخت لباس اسپرت پوشیدم(پست بعدی) آرایش کمی هم انجام دادم موهامم آبشاری بستم و دو تا از شاخه هاشو گذاشتم رو صورتم(پست بعدی)
جیمین اومد تو اتاق و از پشت بغلم کردو گردنمو بوس کرد که یهو یه حالتی بهم دست داد ولی نمیدونم چی بود
جیمین: بیبی خیلی خوشحالی؟
ات: عوم خیلی خیلی خوشحالم
جیمین: میشه به اسم صدام نکنی بهم بگو ددی؟!
ات: اووو حتمن ددی
جیمین یه لبحند ملیحی زد و به ات گفت:
جیمین: برو تو حیاط یه کم بازی کن تا من حاضر شمو بیام(لباس جیمین پست بعدی) رفتم تو حیاط بازی کردم
ویو جیمین:
رفتم حموم و اومدم یه لباس اسپرت پوشیدم موهامو حالت دادم و رفتم تو حیاط و با ات باهم با ماشین رفتیمو.......
ادامه دارد.....
ببخشید اگه این پارت کم شد پارت بعدیو زیاد مینویسم
۱۶.۰k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.