Part8
چهار روز مثل برق و باد گذشت سانا درخواست رو هم برای نامجون هم برای همسرش لِنا فرستاده بود
اما...
سانا:دفترم بودم دیگه آخر های شب بود داشتم وسایلم رو جمع میکردم که ناگهان در با شتاب باز شد ترسیده به پشت سرم برگشتم ...نامجون با سر و صورت پراکنده وارد شده بود هراس و کلافه بود که باعث تعجبم شد
سانا:آقای کیم؟چیزی شده؟
نامجون:دارم دیونه میشم سانا دارم دیونه میشم
کنترولی روی رفتارم نداشتم !
سانا:جئون آقای کیم ...خانم جئون(اخمو)
نامجون:کلافه دستی توی موهام کشید و گفتم
فعلا آقا و خانم رو بزاریم کنار چیزی شد که از آیندش نا مطمئنم!
سانا:چیشده؟
نامجون: دیروز لنا اومد خونم درخواست طلاق دستش رسیده بود منم مست بودم وقتی دید مستم بهم نزدیک شد و....و اتفاقی افتاد که نباید میوفتاد داد گاه دقیقا آخر این هفتس اگه پای بچه رو بکشه وسط چی؟
سانا:از حرفاش کمی جا خوردم از سکوت من دستاشو توی موهاش برد که به سمتش رفتم و از بازوش گرفتم و روی صندلی نشوندم یک بطری آب دادم دستش!
توی شوک بودم بزرگ ترین مرد ثروتمند کره و مافیا الان اینجوری گم راه مونده؟!
سانا:اگه لنا بخواد بچه رو نگه داره دادگاه اجازه سقط رو نمیده!و تا مدت ۱۰ سالگی پیش مادرش میمونه اما
منتظر نگاهم میکرد با تردید ادامه دادم
اما اگه قبل دادگاه قال قضیه بچه رو بکنیم
میتونیم زود تمومش کنیم!
نامجون:ازم میخوای با دستای خودم جون بچم که معلوم نیس وجود داشته باشه یا نه بگیرم؟(جدی)
سانا:با حرفش دست و پامو گم کردم که گفتم
نهه..نه منظورم اون نبود راحت ترین روش برای خلاص شدن از لنا اینه اگه پای بچه میون باشه باید تا آخر عمرت لنا رو تحمل کنی! لنا حتی میتونه با وجود بچه بگه طلاق نمیگیره و نمیخواد بچش بی پدر بزرگ بشه.
نا امید دستاشو توی موهاش کرد راستیتش نمیدونم از کجا حس عذاب پیدا شده بود که
سانا:نامجون!
اما...
سانا:دفترم بودم دیگه آخر های شب بود داشتم وسایلم رو جمع میکردم که ناگهان در با شتاب باز شد ترسیده به پشت سرم برگشتم ...نامجون با سر و صورت پراکنده وارد شده بود هراس و کلافه بود که باعث تعجبم شد
سانا:آقای کیم؟چیزی شده؟
نامجون:دارم دیونه میشم سانا دارم دیونه میشم
کنترولی روی رفتارم نداشتم !
سانا:جئون آقای کیم ...خانم جئون(اخمو)
نامجون:کلافه دستی توی موهام کشید و گفتم
فعلا آقا و خانم رو بزاریم کنار چیزی شد که از آیندش نا مطمئنم!
سانا:چیشده؟
نامجون: دیروز لنا اومد خونم درخواست طلاق دستش رسیده بود منم مست بودم وقتی دید مستم بهم نزدیک شد و....و اتفاقی افتاد که نباید میوفتاد داد گاه دقیقا آخر این هفتس اگه پای بچه رو بکشه وسط چی؟
سانا:از حرفاش کمی جا خوردم از سکوت من دستاشو توی موهاش برد که به سمتش رفتم و از بازوش گرفتم و روی صندلی نشوندم یک بطری آب دادم دستش!
توی شوک بودم بزرگ ترین مرد ثروتمند کره و مافیا الان اینجوری گم راه مونده؟!
سانا:اگه لنا بخواد بچه رو نگه داره دادگاه اجازه سقط رو نمیده!و تا مدت ۱۰ سالگی پیش مادرش میمونه اما
منتظر نگاهم میکرد با تردید ادامه دادم
اما اگه قبل دادگاه قال قضیه بچه رو بکنیم
میتونیم زود تمومش کنیم!
نامجون:ازم میخوای با دستای خودم جون بچم که معلوم نیس وجود داشته باشه یا نه بگیرم؟(جدی)
سانا:با حرفش دست و پامو گم کردم که گفتم
نهه..نه منظورم اون نبود راحت ترین روش برای خلاص شدن از لنا اینه اگه پای بچه میون باشه باید تا آخر عمرت لنا رو تحمل کنی! لنا حتی میتونه با وجود بچه بگه طلاق نمیگیره و نمیخواد بچش بی پدر بزرگ بشه.
نا امید دستاشو توی موهاش کرد راستیتش نمیدونم از کجا حس عذاب پیدا شده بود که
سانا:نامجون!
۶.۹k
۱۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.