توکیو پارت ۲۷
توکیو پارت ۲۷
میکو : اههه ......ام ......چه اتفاقی افتاده من کجام ....
مایکو : میکو ...... خوشحالم که حالت خوبه چیزیت که نشد اگه میترسیدی چرا سوار شدی چرا حالت بد شد چیزی شده
میکو : اها حالا یادم اومد نه خوبم چیزی نیست اخه حتا هینا هم که ترسوعه سوار شد خیلی زایع بود من سوار نشم ولی اشکالی نداره ( با خنده) خب بهتره بریم پیش بچه ها
از دید میتسو
داشتیم با بچه ها میخندیدیم که مایکی یهو دفت عقبو نگاه کردم میکو حالش بد شده یواشکی رفتم دنبالشون
بعد یکم برگشتم پیش بچه هاو رفتی برای اینکه به بچه ها بفهمونم نیستن گفتم
میتسو : بچه ها میکو مایکی و چیفیو کجان
یوزوها : از وقتی از ترن پیاده شدیم میکو رو ندیدم
کوکو : چیفیو شایو ولی از مایکی بعیده قیب شه
اسمایلی : شاید رفتن بدون ما دعوا کنن
انگری : اگه زخمی شده باشن چی
تاکه و هینا : بهتره بریم دنبالشون بگردیم
هاکای : نمیخواد خودشدن میان
که یهو میکو چیفو و مایکی اومدن
میکو بدوبدو : سلااااامممممم بچه هااااااااااا
میتسو : کجا بودید
چیفو : هیچی رفتیم یه وسیله ی میکو جا مونده بود اوردیم
میتسو : اها باشه بریم
از دید میکو
رفتم پیش کوکو
میکو : انی کوکو میشه بهم پول بدی برم پشمک بخرم
کوکو : من کی داداش شدم و خبر ندارم
بغلش کردم و گفتم
میکو : خب تو برام مثل ماکیی دیگه مثل داداشم
کوکو : اوهوم😑باشه بیا بگیر ولی زیاد ول خرجی نکنی
میکو : ممنون داداشیییییییی باشه
رفتم و برای بچه ها پشمک گرفتم
چیفو : میکو چرا کوکو رو بغل کردی
میکو : چیفوی حسوددددد اون مثل داداشمه تو یه چیز دیگه ای تو دوست پسرمی نباید بهش حسودی کنی
ومایکی را مشاهده میکنیم که میخواد هم کوکو و هم چیفو رو جر بده
میکو : اههه ......ام ......چه اتفاقی افتاده من کجام ....
مایکو : میکو ...... خوشحالم که حالت خوبه چیزیت که نشد اگه میترسیدی چرا سوار شدی چرا حالت بد شد چیزی شده
میکو : اها حالا یادم اومد نه خوبم چیزی نیست اخه حتا هینا هم که ترسوعه سوار شد خیلی زایع بود من سوار نشم ولی اشکالی نداره ( با خنده) خب بهتره بریم پیش بچه ها
از دید میتسو
داشتیم با بچه ها میخندیدیم که مایکی یهو دفت عقبو نگاه کردم میکو حالش بد شده یواشکی رفتم دنبالشون
بعد یکم برگشتم پیش بچه هاو رفتی برای اینکه به بچه ها بفهمونم نیستن گفتم
میتسو : بچه ها میکو مایکی و چیفیو کجان
یوزوها : از وقتی از ترن پیاده شدیم میکو رو ندیدم
کوکو : چیفیو شایو ولی از مایکی بعیده قیب شه
اسمایلی : شاید رفتن بدون ما دعوا کنن
انگری : اگه زخمی شده باشن چی
تاکه و هینا : بهتره بریم دنبالشون بگردیم
هاکای : نمیخواد خودشدن میان
که یهو میکو چیفو و مایکی اومدن
میکو بدوبدو : سلااااامممممم بچه هااااااااااا
میتسو : کجا بودید
چیفو : هیچی رفتیم یه وسیله ی میکو جا مونده بود اوردیم
میتسو : اها باشه بریم
از دید میکو
رفتم پیش کوکو
میکو : انی کوکو میشه بهم پول بدی برم پشمک بخرم
کوکو : من کی داداش شدم و خبر ندارم
بغلش کردم و گفتم
میکو : خب تو برام مثل ماکیی دیگه مثل داداشم
کوکو : اوهوم😑باشه بیا بگیر ولی زیاد ول خرجی نکنی
میکو : ممنون داداشیییییییی باشه
رفتم و برای بچه ها پشمک گرفتم
چیفو : میکو چرا کوکو رو بغل کردی
میکو : چیفوی حسوددددد اون مثل داداشمه تو یه چیز دیگه ای تو دوست پسرمی نباید بهش حسودی کنی
ومایکی را مشاهده میکنیم که میخواد هم کوکو و هم چیفو رو جر بده
۴.۱k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.