《 اولین دیدار برای چندمین بار 》ادامه پارت 17
دیگه مینا و لیا رازی برای گفتن نداشتن . پس نوبت من بود .
نمیدونستم چی بگم . به همه نگاه انداختم . نگاهم به جونگ کوک افتاد ، تصمیم گرفتم قضیه اونشب رو بگم .
ات : خب .... راستش .... بار ( آروم )
مینا : بار ؟
لیا : توی بار اتفاقی افتاد ؟
فلیکس : رابطه داری ؟
تهیونگ : س*کس داشتی ؟
ات : به جز فلیکس .... بقیه .... درسته ....
مینا : خب تو با یک نفر رابطه داشتی .
ویو مینا :
یک نگاه به ات و کوک انداختم . مشکوک میزدن . یهو یادم اومد . اون شب هردو یک اتاق گرفتن و ..... سریع فریاد زدم
مینا : تو با جونگ کوک رابطه داشتی ؟( داد )
ویو ات :
با چیزی که گفت شوکه شدم . سرمو پایین کردم .
لیا : درد داشت ؟
فلیکس : یادت میاد ؟
مینا : چند راند ؟
تهیونگ : بزرگ بود ؟
همه به تهیونگ خیره شدیم . مینا زد رو پاش .
مینا : پسره منحرففففف
ات : تهیونگ ؟ همچین منحرفی بودی من نمیدونستم ؟
تهیونگ : بابا شما منحرفین میگم اتاق بزرگی بود ؟
ات : چی ..... منظورت با چیز جونگ کوک نبود
تهیونگ : نخیر ( پوکر )
لیا : من خسته ام
فلیکس : میخوای بریم
ات : منم خسته ام
مینا : ولی شب جالبی بود ، کشف ۳ تا زوج
ات : ۳ تا ؟ منو جونگ کوک زوج نیستیم اون فقط یک تصادف توی مستی بود
فلیکس : بیخیال ات ما هممون بعد اون شب با هم قرار میزاریم
ات : چون شما از هم خوشتون میومد
کوک : ولی ما از هم خوشمون نمیاد ، یو نو ؟
تهیونگ : شما که همیشه در حال لاس زدنین پس چی ؟
کوک : بچه بد
مینا : باشه خدافظ خدافظ .
همه رفتیم اتاق هامون .
من رفتم حموم . وقتی اومدم بیرون جونگ کوک رو دیدم . اونم رفت حموم و اومد .
مینا بهمون ۲ شیشه ویسکی داده بود .
کوک : میخوای ویسکی بخوریم ؟
ات : باشه
من لباس نداشتم چون لباسام رو ندادم به خشک شویی . همون ستم رو پوشیدم .
جونگ کوک هم کلا یک شلوارک پوشید . نشستیم روی تخت تا ویسکی بخوریم .
کوک : میدونی من اولش حس خوبی بهت نداشتم
ات : مم .... منم فکر میکردم تو خیلی مغرور باشی
کوک : میدونی تو دختر لجبازی هستی
ات : آره.... همه اینو بهم میگن .
کوک : اگر امشب دوباره همون اتفاق بیوفته چیکارم میکنی ؟
ات : یعنی چی چیکارت میکنم ؟
کوک : چمیدونم دعوام میکنی یا از زندگیت میندازیم بیرون یا نمیدونم ..
ات : خب ... دیگه اونو به چشم یک اشتباه نمیبینم ، به چشم یک میل و خوشگذرونی میبینم .
مست بودیم . نمیدونستیم چی میگیم
کوک : میدونی بیشتر وقتا با کارات تحریکم میکنی
ات : تو هم قلبمو به تپش میندازی
نمیدونستم چی بگم . به همه نگاه انداختم . نگاهم به جونگ کوک افتاد ، تصمیم گرفتم قضیه اونشب رو بگم .
ات : خب .... راستش .... بار ( آروم )
مینا : بار ؟
لیا : توی بار اتفاقی افتاد ؟
فلیکس : رابطه داری ؟
تهیونگ : س*کس داشتی ؟
ات : به جز فلیکس .... بقیه .... درسته ....
مینا : خب تو با یک نفر رابطه داشتی .
ویو مینا :
یک نگاه به ات و کوک انداختم . مشکوک میزدن . یهو یادم اومد . اون شب هردو یک اتاق گرفتن و ..... سریع فریاد زدم
مینا : تو با جونگ کوک رابطه داشتی ؟( داد )
ویو ات :
با چیزی که گفت شوکه شدم . سرمو پایین کردم .
لیا : درد داشت ؟
فلیکس : یادت میاد ؟
مینا : چند راند ؟
تهیونگ : بزرگ بود ؟
همه به تهیونگ خیره شدیم . مینا زد رو پاش .
مینا : پسره منحرففففف
ات : تهیونگ ؟ همچین منحرفی بودی من نمیدونستم ؟
تهیونگ : بابا شما منحرفین میگم اتاق بزرگی بود ؟
ات : چی ..... منظورت با چیز جونگ کوک نبود
تهیونگ : نخیر ( پوکر )
لیا : من خسته ام
فلیکس : میخوای بریم
ات : منم خسته ام
مینا : ولی شب جالبی بود ، کشف ۳ تا زوج
ات : ۳ تا ؟ منو جونگ کوک زوج نیستیم اون فقط یک تصادف توی مستی بود
فلیکس : بیخیال ات ما هممون بعد اون شب با هم قرار میزاریم
ات : چون شما از هم خوشتون میومد
کوک : ولی ما از هم خوشمون نمیاد ، یو نو ؟
تهیونگ : شما که همیشه در حال لاس زدنین پس چی ؟
کوک : بچه بد
مینا : باشه خدافظ خدافظ .
همه رفتیم اتاق هامون .
من رفتم حموم . وقتی اومدم بیرون جونگ کوک رو دیدم . اونم رفت حموم و اومد .
مینا بهمون ۲ شیشه ویسکی داده بود .
کوک : میخوای ویسکی بخوریم ؟
ات : باشه
من لباس نداشتم چون لباسام رو ندادم به خشک شویی . همون ستم رو پوشیدم .
جونگ کوک هم کلا یک شلوارک پوشید . نشستیم روی تخت تا ویسکی بخوریم .
کوک : میدونی من اولش حس خوبی بهت نداشتم
ات : مم .... منم فکر میکردم تو خیلی مغرور باشی
کوک : میدونی تو دختر لجبازی هستی
ات : آره.... همه اینو بهم میگن .
کوک : اگر امشب دوباره همون اتفاق بیوفته چیکارم میکنی ؟
ات : یعنی چی چیکارت میکنم ؟
کوک : چمیدونم دعوام میکنی یا از زندگیت میندازیم بیرون یا نمیدونم ..
ات : خب ... دیگه اونو به چشم یک اشتباه نمیبینم ، به چشم یک میل و خوشگذرونی میبینم .
مست بودیم . نمیدونستیم چی میگیم
کوک : میدونی بیشتر وقتا با کارات تحریکم میکنی
ات : تو هم قلبمو به تپش میندازی
۱۳.۲k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.