𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝²⁶
هایون :خب نظرت ...
جونگکوک :با پدرم مطرح میکنم ...
هایون بوسه ای محکم بر لپ جونگکوک کاشت ...
جونگکوک از خجالت یکم از هایون دور میشود ...
(چندی بعد)
کوک لبخندی به هایون زد اما نگاه های وحشتناک هایون از رویش برداشته نمیشد ...
جونگکوک :هایون جونـــــــــــــــــــــــــم
هایون :درد و هایون جونـــــــــــــــــــــــــم
جونگکوک :یاع من ولیعهد این سرزمینم !
هایون :منم همسر ولیعهد این سرزمینم !
جونگکوک :=-=
[پرش زمانی به یکسال بعد]
جونگکوک حدود دوماهی میشد که بر تخت امپراطوری نشسته بود ...
یک ماه قبل از مرگ امپراطور سابق لیا با ولیعهد ازدواج کرد !
[فلش بک به سه ماه قبل]
امپراطور :جونگکوک جان من میدونم دلت به دل هایون گره خورده اما ...
جونگکوک : اما چی پدر ؟ یادت نیست روز ازدواجمون رو ؟ میخواستن هایون رو به قتل برسونن ...میخوای یک پله به خواستشون نزدیک تر شن ؟
امپراطور :اونها برای اینکه به خواستشون نزدیک تر شن حاظرن هر بلایی سر هایون بیارن ...وزیر کیم و افرادش آدمای درستین اما وزرای بخش جنوب با سرپرستی وزیر جانگ فاسدن ...
جونگکوک :پدر جان تو میخوای من هایون رو زیر پاهام خرد کنم ؟
امپراطور : اون دختر اگه الان غرور و توجه عشقشو از دست بده بهتر از اینه که اول اعضای مهم خانوادش و بعد خودش از بین برن ...جونگکوکا اين کار رو بخاطر هایون انجام بده !
جونگکوک : اما پدر جان...
امپراطور : از عشقت محافظت کن اما نه با زور و بازو با هوشت !
[پایان فلش بک ]
قصر هایون (ملکه سابق)
دوستان دوران کودکی دور هم جمع شده بودند و داغ دل یکدیگر را شرح میدادند..
هایون : جونگکوک اون اویل خیلی باهام خوب برخورد میکرد اما بعد از ازدواجش با لیا هی سردتر میشد ...زمان های استراحتش رو با اون میگذرونه اما سال تا سال به اقامتگاه من نمیاد ...
#Park_Jiyoon
#Tnanlmoquilication
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝²⁶
هایون :خب نظرت ...
جونگکوک :با پدرم مطرح میکنم ...
هایون بوسه ای محکم بر لپ جونگکوک کاشت ...
جونگکوک از خجالت یکم از هایون دور میشود ...
(چندی بعد)
کوک لبخندی به هایون زد اما نگاه های وحشتناک هایون از رویش برداشته نمیشد ...
جونگکوک :هایون جونـــــــــــــــــــــــــم
هایون :درد و هایون جونـــــــــــــــــــــــــم
جونگکوک :یاع من ولیعهد این سرزمینم !
هایون :منم همسر ولیعهد این سرزمینم !
جونگکوک :=-=
[پرش زمانی به یکسال بعد]
جونگکوک حدود دوماهی میشد که بر تخت امپراطوری نشسته بود ...
یک ماه قبل از مرگ امپراطور سابق لیا با ولیعهد ازدواج کرد !
[فلش بک به سه ماه قبل]
امپراطور :جونگکوک جان من میدونم دلت به دل هایون گره خورده اما ...
جونگکوک : اما چی پدر ؟ یادت نیست روز ازدواجمون رو ؟ میخواستن هایون رو به قتل برسونن ...میخوای یک پله به خواستشون نزدیک تر شن ؟
امپراطور :اونها برای اینکه به خواستشون نزدیک تر شن حاظرن هر بلایی سر هایون بیارن ...وزیر کیم و افرادش آدمای درستین اما وزرای بخش جنوب با سرپرستی وزیر جانگ فاسدن ...
جونگکوک :پدر جان تو میخوای من هایون رو زیر پاهام خرد کنم ؟
امپراطور : اون دختر اگه الان غرور و توجه عشقشو از دست بده بهتر از اینه که اول اعضای مهم خانوادش و بعد خودش از بین برن ...جونگکوکا اين کار رو بخاطر هایون انجام بده !
جونگکوک : اما پدر جان...
امپراطور : از عشقت محافظت کن اما نه با زور و بازو با هوشت !
[پایان فلش بک ]
قصر هایون (ملکه سابق)
دوستان دوران کودکی دور هم جمع شده بودند و داغ دل یکدیگر را شرح میدادند..
هایون : جونگکوک اون اویل خیلی باهام خوب برخورد میکرد اما بعد از ازدواجش با لیا هی سردتر میشد ...زمان های استراحتش رو با اون میگذرونه اما سال تا سال به اقامتگاه من نمیاد ...
#Park_Jiyoon
#Tnanlmoquilication
۳.۳k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.