پارت ۲۸
رفتم تو کابین نشستم که دیدم روهام با باند اومد سمتم و وسیله های اولیه رو گذاشت کنارم
-رئیس گفتن خودتون دستتون رو باند پیچی کنید
-مرسی
-ببخشید
-بفرمایید
-شما مجریدد؟
دیدی چی شد نه خدایی دیدی چی گفتتت. بینندگان عزیز گاوم ۸ قلو زایید
-بله و این به شما مربوط نیست
طرز نگاهش تغییر کرد و با حس هیزی نگام کردو گفت
-خوشگل خانوم بده من دستتو باند پیچی کنم
-روهام گمشو از کابین بیرون تو به چه جرعتی به دستیار من با منظور نگاه میکنی هااا(عربده)
-ارباب غلط کردم تکرار نمیشه
-گمشو از جلو چشمان دور شو (داد)
-دستتو بده من ببینم
اصن نمیفهمیدم چی میگفت با اون دادی که این زد من پشم برام نمونده بود مات نگاش میکردم
-چه مرگته دستتو بده من گفتم
-خودم میبندم
-رها اعصاب نزاشتی واسه من گوه اضافی هم میخوری؟
-مگه من چیکار کردم اخهه هاا
-بگو چیکار نکردی تو حق نداشتی با آدمای اینجا حرف بزنی
-ببین کورش به خدا قسم به جون مادرم خودمو پرت میکنم تو دریا انقدر کله شق هستم که اینکارو کنم منو از زندگی از شغلم از خونم جدا کردی اوردی تو این جهنم دره تازه طلب کارم هستیی؟؟؟ به چی اونوقت به اینکه من با این کارگرای اینجا حرف زدم و بهش گفتم ماهی گیری یادم بده یا اینکه من به اون نوکرت گفتم به من نگاه کن با من عشقولانه حرف بزن هااا چرا انقدر طلب کارییی چراااا بابا خسته شد دیگه اه
-دستتو بده من
-نمیخواممممم نمیخوااااام فقط تنهام بزارررر همیننننن(داد)
همین که رفت بیرون بغض من ترکید و گریه میکردم از دستم داشت خون میچکید کاریش نداشتم گشنمم بود حال بیدار موندن هم نداشتم همونجوری خوابم برد
-رئیس گفتن خودتون دستتون رو باند پیچی کنید
-مرسی
-ببخشید
-بفرمایید
-شما مجریدد؟
دیدی چی شد نه خدایی دیدی چی گفتتت. بینندگان عزیز گاوم ۸ قلو زایید
-بله و این به شما مربوط نیست
طرز نگاهش تغییر کرد و با حس هیزی نگام کردو گفت
-خوشگل خانوم بده من دستتو باند پیچی کنم
-روهام گمشو از کابین بیرون تو به چه جرعتی به دستیار من با منظور نگاه میکنی هااا(عربده)
-ارباب غلط کردم تکرار نمیشه
-گمشو از جلو چشمان دور شو (داد)
-دستتو بده من ببینم
اصن نمیفهمیدم چی میگفت با اون دادی که این زد من پشم برام نمونده بود مات نگاش میکردم
-چه مرگته دستتو بده من گفتم
-خودم میبندم
-رها اعصاب نزاشتی واسه من گوه اضافی هم میخوری؟
-مگه من چیکار کردم اخهه هاا
-بگو چیکار نکردی تو حق نداشتی با آدمای اینجا حرف بزنی
-ببین کورش به خدا قسم به جون مادرم خودمو پرت میکنم تو دریا انقدر کله شق هستم که اینکارو کنم منو از زندگی از شغلم از خونم جدا کردی اوردی تو این جهنم دره تازه طلب کارم هستیی؟؟؟ به چی اونوقت به اینکه من با این کارگرای اینجا حرف زدم و بهش گفتم ماهی گیری یادم بده یا اینکه من به اون نوکرت گفتم به من نگاه کن با من عشقولانه حرف بزن هااا چرا انقدر طلب کارییی چراااا بابا خسته شد دیگه اه
-دستتو بده من
-نمیخواممممم نمیخوااااام فقط تنهام بزارررر همیننننن(داد)
همین که رفت بیرون بغض من ترکید و گریه میکردم از دستم داشت خون میچکید کاریش نداشتم گشنمم بود حال بیدار موندن هم نداشتم همونجوری خوابم برد
۱.۶k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.