جراح من💙p19
* قابل توجه پدر مادرا و نیو ارمی ها : فیکه و واقعی نیست! این هیچ ربطی به خود اعضا نداره*
نامجون: اقای *اوک* من ماشینمو اینجا پارک کردم و شب میام دنبالش
نگهبان(اوک): حتما !
*همون شب*
نامجون: میخواستم ماشینو ببرم ، در ماشین رو باز کردم صدای افتادن چیزی اومد... این چیه؟ جی پی اس ؟!؟!!؟ حتما کار یونا س ای خدااا...
نگهبان(اوک): اقای کیم..
نامجون: اقای اوک اتفاقی افتاده ؟
نگهبان(اوک): نه اتفاقی نیوافتاده ، این جعبه مال شماست... از طرف رئیس بیمارستانه .
نامجون: اوه بله ممنون .
نگهبان: خواهش...
***********************
امروز:
یونا: ای .........................
***********************
جیمین: کار من تموم شد جین هیونگ
جین : اوهوم افرین...
سوهو: اه دست باهام خستن ، جوری خستم انگار 24 تا عمل داشتم.
جین: این غذای 7 نفر بود ، حالا مال یه رستوران رو چی میگی ؟
جیمین: من میرم
جین: کجا؟
جیمین احیانا نباید برای نهار خبرشون کنم؟
جین : چرا خب برو ، اما سوهو جایی نمیری!
سوهو: ای خدا...
**********************
ا/ت: قرار امروز چیه ؟
لیا: امروز بعد نهار یکم استراحت ، بعدش میریم گردش کنار رودخانه بعد...
میا : اوکی من مردم از گشنگی
ا/ت : منم
لیا : منم که اینجا هویجم
میا و ا/ت : *خنده*
جیمین: دخترا بییان برای نهار
میا: افتاب از کدوم ور زده که تو کار میکنی ؟
جیمین: کار نمیکردم ، اسیر ب..
(جین با یه کفگیر بزرگ زد به سر جیمین )
جین : کجا کجا اسیر بود؟
جیمین : اشتب کردم
نامجون: اقای *اوک* من ماشینمو اینجا پارک کردم و شب میام دنبالش
نگهبان(اوک): حتما !
*همون شب*
نامجون: میخواستم ماشینو ببرم ، در ماشین رو باز کردم صدای افتادن چیزی اومد... این چیه؟ جی پی اس ؟!؟!!؟ حتما کار یونا س ای خدااا...
نگهبان(اوک): اقای کیم..
نامجون: اقای اوک اتفاقی افتاده ؟
نگهبان(اوک): نه اتفاقی نیوافتاده ، این جعبه مال شماست... از طرف رئیس بیمارستانه .
نامجون: اوه بله ممنون .
نگهبان: خواهش...
***********************
امروز:
یونا: ای .........................
***********************
جیمین: کار من تموم شد جین هیونگ
جین : اوهوم افرین...
سوهو: اه دست باهام خستن ، جوری خستم انگار 24 تا عمل داشتم.
جین: این غذای 7 نفر بود ، حالا مال یه رستوران رو چی میگی ؟
جیمین: من میرم
جین: کجا؟
جیمین احیانا نباید برای نهار خبرشون کنم؟
جین : چرا خب برو ، اما سوهو جایی نمیری!
سوهو: ای خدا...
**********************
ا/ت: قرار امروز چیه ؟
لیا: امروز بعد نهار یکم استراحت ، بعدش میریم گردش کنار رودخانه بعد...
میا : اوکی من مردم از گشنگی
ا/ت : منم
لیا : منم که اینجا هویجم
میا و ا/ت : *خنده*
جیمین: دخترا بییان برای نهار
میا: افتاب از کدوم ور زده که تو کار میکنی ؟
جیمین: کار نمیکردم ، اسیر ب..
(جین با یه کفگیر بزرگ زد به سر جیمین )
جین : کجا کجا اسیر بود؟
جیمین : اشتب کردم
۳.۸k
۲۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.