۳۶
چند دقیقه بعد
کوک: خوبی؟
ا/ت: اره دکتر چی گفت میتونم برم
کوک: اره بریم
ا/ت: کجا؟
کوک: نمیدونم
ا/ت: بریم خونه
کوک: خب عزیزم بابام نیست تا بریم بیرون
ا/ت: بابات رو که چند روز نیست یه امروز بزار من استراحت کنم
کوک: باشه
ا/ت: ناراحت شدی؟
کوک: نه
یک ساعت بعد
کوک: خب عزیزم رسیدیم تو برو داخل من کار دارم شب میام
ا/ت: باشه مراقب خودت باش خدافظ
کوک: خدافظ
شب
با جیهو دوستم اومده بودم بیرون تو ماشین بودیم
ا/ت: خیلی خوش میگذره
جیهو: اره خب الان کجا بریم
ا/ت: نمیدونم خانم راننده هرچی شما بگید
جیهو: بریم شام بخوریم
ا/ت: اخخخ گفتی بریم
جیهو: رستوران خوب میشناسی؟
ا/ت: برو بهت میگم
چند دقیقه بعد
ا/ت: داری اشتباه میری اینجا نیست
جیهو: میدونم حواسمو پرت نکن نمیدونم از کی ولی شوهرم داره تقیبمون میکنه
ا/ت: چی؟
جیهو:میخوام گمش کنم
ا/ت: چرا فدات شم شوهرته دیگه چه اشکالی داره شاید تقیب نمیکنه کاری باهات داره بزن کنار باهاش حرف بزن خیلیم خوبه من که تاحالا شوهرتو ندیدم میریم رستوران باهم اشنا میشیم منم زنگ میزنم دوست پسرم بیاد
جیهو: نه ا/ت نمیشه تو نمیدونم
ا/ت: داره چراغ میزنه صبر کن بزن کنار
جیهو:ا/ت
ا/ت: چرا ترسیدی؟
جیهو: راستش من دوست پسر دارم
ا/ت: دوست پسر داری؟ یعنی شوهرت نیست تو که گفتی ازدواج کردی
جیهو: نه این شوهرمه ولی دوست پسر هم دارم
ا/ت: چی؟ یعنی تو
جیهو: اره بیا یه کاری کنیم من نمیدونم از کی دنبالم هست ولی بیا بگو من ماشینمو بهت داده بودم تو رفته بودی سرقرار چون من فقط سوارش کردم تو ماشین خودم پیاده نشدم
ا/ت:باشه
جیهو: تو بشین من میام
کوک
کوک: اروم باش برو
سوکو: تو نمیای؟
کوک: من چرا بیام زن خودته
سوکو: باشه من میرم ولی گوش بده
سوکو رفت بیرون
جیهو: تو اینجا چیکار میکنی
سوکو: خوب فهمیدی من دنبالتم راهتو کج کردی؟
جیهو: من نمیدونستم تو دنبالمی راست میگم که ماشینتو دیدم
سوکو: باشه حالا منم قبول میکنم فقط بهم بگو امروز کامل کجا بودی
جیهو: کلاس زبان بودم ماشینو به دوستم داده بودم بعد اومد دنبالم بهت که گفتم
سوکو: جیهو به من دروغ نگو
جیهو: نه فدات شم دروغ چرا راست گفتم دوستم میگه دوست داره باهات اشنا بشه
بریم رستوران دوست پسرش هم میاد
سوکو: دوست پسر داره
جیهو: پس اونا کی بودن هر یک ساعت یه باری یه پسر رو سوار میکرد نکنه تاکسی پسرا کار میکنه
جیهو: عزیزم زشته الان میشنوه
سوکو: من نمیزارم با این دوستت دیگه بیرون بری فهمیدی
جیهو: باشه نمیرم
سوکو: من حس میکنم دروغ میگی
جیهو: نه دروغ نیست
سوکو یه سنگ برداشت شیشه پشت ماشین رو شکوند
من سریع پیاده شدم
سوکو: جیهو به من راستشو بگو
کوک: اروم باشه چیکار میکنی دیوونه شدی ببین چی شد
رفتم یه نگاهی به پشت ماشین انداختم
#فیک
#سناریو
کوک: خوبی؟
ا/ت: اره دکتر چی گفت میتونم برم
کوک: اره بریم
ا/ت: کجا؟
کوک: نمیدونم
ا/ت: بریم خونه
کوک: خب عزیزم بابام نیست تا بریم بیرون
ا/ت: بابات رو که چند روز نیست یه امروز بزار من استراحت کنم
کوک: باشه
ا/ت: ناراحت شدی؟
کوک: نه
یک ساعت بعد
کوک: خب عزیزم رسیدیم تو برو داخل من کار دارم شب میام
ا/ت: باشه مراقب خودت باش خدافظ
کوک: خدافظ
شب
با جیهو دوستم اومده بودم بیرون تو ماشین بودیم
ا/ت: خیلی خوش میگذره
جیهو: اره خب الان کجا بریم
ا/ت: نمیدونم خانم راننده هرچی شما بگید
جیهو: بریم شام بخوریم
ا/ت: اخخخ گفتی بریم
جیهو: رستوران خوب میشناسی؟
ا/ت: برو بهت میگم
چند دقیقه بعد
ا/ت: داری اشتباه میری اینجا نیست
جیهو: میدونم حواسمو پرت نکن نمیدونم از کی ولی شوهرم داره تقیبمون میکنه
ا/ت: چی؟
جیهو:میخوام گمش کنم
ا/ت: چرا فدات شم شوهرته دیگه چه اشکالی داره شاید تقیب نمیکنه کاری باهات داره بزن کنار باهاش حرف بزن خیلیم خوبه من که تاحالا شوهرتو ندیدم میریم رستوران باهم اشنا میشیم منم زنگ میزنم دوست پسرم بیاد
جیهو: نه ا/ت نمیشه تو نمیدونم
ا/ت: داره چراغ میزنه صبر کن بزن کنار
جیهو:ا/ت
ا/ت: چرا ترسیدی؟
جیهو: راستش من دوست پسر دارم
ا/ت: دوست پسر داری؟ یعنی شوهرت نیست تو که گفتی ازدواج کردی
جیهو: نه این شوهرمه ولی دوست پسر هم دارم
ا/ت: چی؟ یعنی تو
جیهو: اره بیا یه کاری کنیم من نمیدونم از کی دنبالم هست ولی بیا بگو من ماشینمو بهت داده بودم تو رفته بودی سرقرار چون من فقط سوارش کردم تو ماشین خودم پیاده نشدم
ا/ت:باشه
جیهو: تو بشین من میام
کوک
کوک: اروم باش برو
سوکو: تو نمیای؟
کوک: من چرا بیام زن خودته
سوکو: باشه من میرم ولی گوش بده
سوکو رفت بیرون
جیهو: تو اینجا چیکار میکنی
سوکو: خوب فهمیدی من دنبالتم راهتو کج کردی؟
جیهو: من نمیدونستم تو دنبالمی راست میگم که ماشینتو دیدم
سوکو: باشه حالا منم قبول میکنم فقط بهم بگو امروز کامل کجا بودی
جیهو: کلاس زبان بودم ماشینو به دوستم داده بودم بعد اومد دنبالم بهت که گفتم
سوکو: جیهو به من دروغ نگو
جیهو: نه فدات شم دروغ چرا راست گفتم دوستم میگه دوست داره باهات اشنا بشه
بریم رستوران دوست پسرش هم میاد
سوکو: دوست پسر داره
جیهو: پس اونا کی بودن هر یک ساعت یه باری یه پسر رو سوار میکرد نکنه تاکسی پسرا کار میکنه
جیهو: عزیزم زشته الان میشنوه
سوکو: من نمیزارم با این دوستت دیگه بیرون بری فهمیدی
جیهو: باشه نمیرم
سوکو: من حس میکنم دروغ میگی
جیهو: نه دروغ نیست
سوکو یه سنگ برداشت شیشه پشت ماشین رو شکوند
من سریع پیاده شدم
سوکو: جیهو به من راستشو بگو
کوک: اروم باشه چیکار میکنی دیوونه شدی ببین چی شد
رفتم یه نگاهی به پشت ماشین انداختم
#فیک
#سناریو
۴.۲k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.