بانوی من

بانوی من
ﺑﯿﺎ و ﮔﺎﻫﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﮐﻮﭼﻪے ﻋﻠﯽ ﭼﭗ ﺑﺰﻥ
ﺗﻮے ﮐﻮﭼﻪے ﻋﻠﯽ ﭼﭗ نفس بکش...
ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭ
ﺳﻮﺕ ﺑﺰﻥ
عشق کن
توی کوچهے علی چپ سربه هواشو
آوازبخوان
ازنوع کوچه بازاری اش
بگذارزندگےات رنگے دیگربگیرد
بی خیال بایدهاونبایدها
قیدوبندها
قاب وقالب ها
باورکن کوچه ی "علی چپ" هم برای خودش عالمی دارد
دیدگاه ها (۱)

حرف که نمی زنم از خودش نمی پرسد این بنده خدا که لال نبود !! ...

ماهِ منظومه ی دل اخـترِ زیبای فلکآفــتاب ِسـحری ، شــمع ِشـب...

داشتن پرنده آبی تنهاآرزویم بود.پرنده ای که گاهی به من سربزند...

دوستت دارم خدا....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط