عشق مدرسه ای .....پارت ۲🍧
عشق مدرسه ای .....پارت ۲🍧
رفتم کنار جمین نشستم که استاد شروع کرد به درس دادن .زنگ خورد من و یولی باهم رفتیم توی حیاط که کوک و دوستاش اومدن سمت ما (دوست هاش همون اعضا هستن)
کوک: بچه ها این ا.ت هست دوست دوران بچگی من و یولی
هوپی: خوشبختم من چیهوپ هستم
جین و جمین و شوگا و ته و نامی:معرفی خودشون(ادمین شما خیلی تنبل هست خداروشکر😂)
یولی: بچه ها میاین جرعت و حقیقت بازی کنیم؟
همه :باشه
نشستیم رو زمین و یک بطری رو چرخوندیم اول به ته و یولی افتاد بعد هم به من و کوک افتاد
کوک:جرعت یا حقیقت
ا.ت : حقیقت
کوک: تا حالا دوست پسر داشتی؟
ا.ت:نه
ویو کوک
یولی گفت جرعت حقیقت بازی کنیم همه گفتن باشه اول به ته و یولی افتاد بعد هم به ا.ت و من افتاد ازش پرسیدم که دوست پسر داره یا نه خداروشکر نداره .من از بچگی خب عاشق ا.ت بودم چندبار هم بهش نخ دادم اما نفهمید.(بچم خنگ بوده😂)
پرسش زمانی شش ماه بعد
ویو ا.ت
توی این شش ماه یک حسی به کوک پیدا کردم و خب میترسم بهش بگم شاید اون به من حسی نداشته باشه .
داشتم میرفتم مدرسه که صدای کوک رو شنیدم
کوک:ا.تتتت واستا(با داد)
ا.ت : کوک خوبی؟
کوک: اره خوبم اما باید بهت یک چیزی بگم
ا.ت :بگو
کوک:خب...م من عاشقتم
ا.ت :کوک داری جدی میگی
کوک:اره
ا.ت:خب..پس منم اعتراف میکنم ..کوکیی منم دوست دارم
کوک: واقعا...ینی الان دوست دخترمی
ا.ت: هییی تند نرو
کوک:مگه نگفتی که دوستم داری (بچم خورد تو ذوقش)وای ادمین چقدر زر میزنی😡😂
ادمین :ببین کاری میکنم که ا.ت ازت بدش بیادا حواست رو جمع کن
کوک:غلط کردم
ادمین:افرین و این که ارمی ها من قسد توهین ندارم چون خودم هم ارمی هستم 😁
ا.ت:خنده
کوک: خوب کجا بودیم اهان مگه نگفتی دوسم داری
ا.ت:گفتم اما هنوز بله رو که نگفتم
کوک: پس بله رو نگفتی باشه منم میریم با جینا وارد رابطه بشم
ا.ت:باشه بابا جنبه شوخی نداریا. وای بدو مدرسه دیر شدددد(جمله اخر با استرس و نگرانی بود)
کوک: ای وای اصلا حواسم نبود ا.ت بدو فقط بدو
ویو کوک:
میخواستم امروز به ا.ت اعتراف کنم که عاشقش هستم و خداروشکر اونم از من خوشش میاد 😆😁
ویو ا.ت
تا مدرسه با کوک دویدیم و رفتیم خبر رو به بچه ها دادیم
یولی:به به تبریک میگم
جمین:یولی بهتر نیست ما هم خبر رو بگیم
کوک:چه خبری
یولی: من و جمین وارد رابطه شدیم(ذوق)
ته:پس ینی الان فقط من سینگل بدبختم
جین: اه ته جان ما همه رل داریم تو کراش داری 😂
همه بجز ته :خنده
ته:درد مرز ادمین تو هم میخندی حالا خوبه تو سینگل به گوری
ادمین :ببین به هفت جد و اباد امریکا دیگه برات کسی رو پیدا نمیکنممممم
ته :اشتباه کردم ببخشید فقط یک نفر رو برام پیدا کن خواهش
ا.ت : یک سوال شما دوست دختر دارین ؟
جین: بله اما توی کلاس ما نیستن
نامی:الان هم منتظر هستیم تا بیان
هوپی:بله عشق منم هست
رفتم کنار جمین نشستم که استاد شروع کرد به درس دادن .زنگ خورد من و یولی باهم رفتیم توی حیاط که کوک و دوستاش اومدن سمت ما (دوست هاش همون اعضا هستن)
کوک: بچه ها این ا.ت هست دوست دوران بچگی من و یولی
هوپی: خوشبختم من چیهوپ هستم
جین و جمین و شوگا و ته و نامی:معرفی خودشون(ادمین شما خیلی تنبل هست خداروشکر😂)
یولی: بچه ها میاین جرعت و حقیقت بازی کنیم؟
همه :باشه
نشستیم رو زمین و یک بطری رو چرخوندیم اول به ته و یولی افتاد بعد هم به من و کوک افتاد
کوک:جرعت یا حقیقت
ا.ت : حقیقت
کوک: تا حالا دوست پسر داشتی؟
ا.ت:نه
ویو کوک
یولی گفت جرعت حقیقت بازی کنیم همه گفتن باشه اول به ته و یولی افتاد بعد هم به ا.ت و من افتاد ازش پرسیدم که دوست پسر داره یا نه خداروشکر نداره .من از بچگی خب عاشق ا.ت بودم چندبار هم بهش نخ دادم اما نفهمید.(بچم خنگ بوده😂)
پرسش زمانی شش ماه بعد
ویو ا.ت
توی این شش ماه یک حسی به کوک پیدا کردم و خب میترسم بهش بگم شاید اون به من حسی نداشته باشه .
داشتم میرفتم مدرسه که صدای کوک رو شنیدم
کوک:ا.تتتت واستا(با داد)
ا.ت : کوک خوبی؟
کوک: اره خوبم اما باید بهت یک چیزی بگم
ا.ت :بگو
کوک:خب...م من عاشقتم
ا.ت :کوک داری جدی میگی
کوک:اره
ا.ت:خب..پس منم اعتراف میکنم ..کوکیی منم دوست دارم
کوک: واقعا...ینی الان دوست دخترمی
ا.ت: هییی تند نرو
کوک:مگه نگفتی که دوستم داری (بچم خورد تو ذوقش)وای ادمین چقدر زر میزنی😡😂
ادمین :ببین کاری میکنم که ا.ت ازت بدش بیادا حواست رو جمع کن
کوک:غلط کردم
ادمین:افرین و این که ارمی ها من قسد توهین ندارم چون خودم هم ارمی هستم 😁
ا.ت:خنده
کوک: خوب کجا بودیم اهان مگه نگفتی دوسم داری
ا.ت:گفتم اما هنوز بله رو که نگفتم
کوک: پس بله رو نگفتی باشه منم میریم با جینا وارد رابطه بشم
ا.ت:باشه بابا جنبه شوخی نداریا. وای بدو مدرسه دیر شدددد(جمله اخر با استرس و نگرانی بود)
کوک: ای وای اصلا حواسم نبود ا.ت بدو فقط بدو
ویو کوک:
میخواستم امروز به ا.ت اعتراف کنم که عاشقش هستم و خداروشکر اونم از من خوشش میاد 😆😁
ویو ا.ت
تا مدرسه با کوک دویدیم و رفتیم خبر رو به بچه ها دادیم
یولی:به به تبریک میگم
جمین:یولی بهتر نیست ما هم خبر رو بگیم
کوک:چه خبری
یولی: من و جمین وارد رابطه شدیم(ذوق)
ته:پس ینی الان فقط من سینگل بدبختم
جین: اه ته جان ما همه رل داریم تو کراش داری 😂
همه بجز ته :خنده
ته:درد مرز ادمین تو هم میخندی حالا خوبه تو سینگل به گوری
ادمین :ببین به هفت جد و اباد امریکا دیگه برات کسی رو پیدا نمیکنممممم
ته :اشتباه کردم ببخشید فقط یک نفر رو برام پیدا کن خواهش
ا.ت : یک سوال شما دوست دختر دارین ؟
جین: بله اما توی کلاس ما نیستن
نامی:الان هم منتظر هستیم تا بیان
هوپی:بله عشق منم هست
۶.۰k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.