پارت ۲ جون اون دختر سرباز به من چه
ات ویو
باز به پایگاه رسیدیم از ماشینش پیاده شدم اینجا دو تا دختر دیگم که با من هستند اسم یکیشون لینا اسم اون یکی لونا لونا من دوست داره اما لینا نه به خاطر اینکه عاشق جیمینه و به خاطر اینکه بیشتر ماموریت هایی که من دارم با جیمینه از من بدش میاد
لینا :هوشش هرزه خانم چه خبرا
جیمین :مواظب حرف زدنت باش لینا
لینا :ددی این دختره هرزه پیشت چی میگیه ها ؟
جیمین:خوشم نمیاد اسم خودتو رو دوست دخترم بزاری
ات:دوست دخترم؟ (اروم جوری که جیمین بشنوه و با تعجب)
لینا :ددی چی میگی چطوری از این دختره هرزه خوشت میاد
جیمین:اسمتو نزار رو اتت (عربده)
لینا: هققق ددی (گریه و ترسیده)
سرهنگ:اینجا چه خبره
لینا:بابایی این دختره ات به من گفت هرزه
سرهنگ :لینا خفه شو ات همیچین چیزی نمیگه
لینا:طرفداری اونو میکنی(لوس و گریه الکی )
سرهنگ :گمشو برو
سرگرد من ازتون معذرت میخوام بابت رفتارش
جیمین:اشکال نداره
بابای لینا رفت
ات:سرگرد این چی بود گفتی چه دوست دختری
جیمین:چیکار میکردم خب
ات:چیو چیکار میکردی
نباید میگفتی دوست دخترتم من شما حتی همدیگه رو نمیشنناسیم
جیمین:تو نه ولی من اره (اروم)
ات:چی ؟
جیمین:هیچی هیچی
فلش بک به ۴ سال پیش
سرلشکر:جیمین چرا خب بهش اعتراف نمیکنی چرا یه بار قیافتو بهش نشون نمیدی
جیمین:بابا نباید ماسکمو درارم خودت که میدونی چقدر عاشقشم اما اون اصلا نمیدونه من وجود دارم
سرلشکر:خب برو بهش بگو
بگو که دوستش داری بهش بگو دوستت دارم ات
جیمین:بابا نمیشع ولش کن بزار فقط من عذاب بکشم از دوست داشتنش
پایان فلش بک
جیمین:اصلا خوب کردم گفتم
ات:به قران میزنمتا
جیمین:هوشش مثلا سرگردما
ات:گگگگ همش به خاطر پارتی بازی پدرته
جیمین:باش تو خوبی
ات:معلومه که من خوبم
جیمین:نزار برات ۵۰۰ تا شنا بنویسم
ات:هرکی ننویسه
جیمین:باشه خودت خواستی
فقط التماسم نکنی بگی غلط کردم و اینا
ات:من برو بابا
جیمین :برو بابا (اداشو دراورد)
سرجوخه :دارید چیکار میکنید سرگرد (تعجب)
جیمین:ا...امم..چیزع...هیچی دارم اینو ادب میکنم (جدی)
ادمین:بچه ها من درجه های سرباز هارو اشتباه گفتم اصلا درجه ی جیمین و باباش و ات برای افسرای جمهوری اسلامی نه سربازاش 😂😂ولی البته فکر کنم درست باشه اخه از سرباز میرن روی افسر اره بابا درسته بیان دلمون رو خوش کنیم 😂✋😌
#جیمین#سناریو
باز به پایگاه رسیدیم از ماشینش پیاده شدم اینجا دو تا دختر دیگم که با من هستند اسم یکیشون لینا اسم اون یکی لونا لونا من دوست داره اما لینا نه به خاطر اینکه عاشق جیمینه و به خاطر اینکه بیشتر ماموریت هایی که من دارم با جیمینه از من بدش میاد
لینا :هوشش هرزه خانم چه خبرا
جیمین :مواظب حرف زدنت باش لینا
لینا :ددی این دختره هرزه پیشت چی میگیه ها ؟
جیمین:خوشم نمیاد اسم خودتو رو دوست دخترم بزاری
ات:دوست دخترم؟ (اروم جوری که جیمین بشنوه و با تعجب)
لینا :ددی چی میگی چطوری از این دختره هرزه خوشت میاد
جیمین:اسمتو نزار رو اتت (عربده)
لینا: هققق ددی (گریه و ترسیده)
سرهنگ:اینجا چه خبره
لینا:بابایی این دختره ات به من گفت هرزه
سرهنگ :لینا خفه شو ات همیچین چیزی نمیگه
لینا:طرفداری اونو میکنی(لوس و گریه الکی )
سرهنگ :گمشو برو
سرگرد من ازتون معذرت میخوام بابت رفتارش
جیمین:اشکال نداره
بابای لینا رفت
ات:سرگرد این چی بود گفتی چه دوست دختری
جیمین:چیکار میکردم خب
ات:چیو چیکار میکردی
نباید میگفتی دوست دخترتم من شما حتی همدیگه رو نمیشنناسیم
جیمین:تو نه ولی من اره (اروم)
ات:چی ؟
جیمین:هیچی هیچی
فلش بک به ۴ سال پیش
سرلشکر:جیمین چرا خب بهش اعتراف نمیکنی چرا یه بار قیافتو بهش نشون نمیدی
جیمین:بابا نباید ماسکمو درارم خودت که میدونی چقدر عاشقشم اما اون اصلا نمیدونه من وجود دارم
سرلشکر:خب برو بهش بگو
بگو که دوستش داری بهش بگو دوستت دارم ات
جیمین:بابا نمیشع ولش کن بزار فقط من عذاب بکشم از دوست داشتنش
پایان فلش بک
جیمین:اصلا خوب کردم گفتم
ات:به قران میزنمتا
جیمین:هوشش مثلا سرگردما
ات:گگگگ همش به خاطر پارتی بازی پدرته
جیمین:باش تو خوبی
ات:معلومه که من خوبم
جیمین:نزار برات ۵۰۰ تا شنا بنویسم
ات:هرکی ننویسه
جیمین:باشه خودت خواستی
فقط التماسم نکنی بگی غلط کردم و اینا
ات:من برو بابا
جیمین :برو بابا (اداشو دراورد)
سرجوخه :دارید چیکار میکنید سرگرد (تعجب)
جیمین:ا...امم..چیزع...هیچی دارم اینو ادب میکنم (جدی)
ادمین:بچه ها من درجه های سرباز هارو اشتباه گفتم اصلا درجه ی جیمین و باباش و ات برای افسرای جمهوری اسلامی نه سربازاش 😂😂ولی البته فکر کنم درست باشه اخه از سرباز میرن روی افسر اره بابا درسته بیان دلمون رو خوش کنیم 😂✋😌
#جیمین#سناریو
۱۴.۴k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.