دبیرستان پر دردسر۳
سلام بچه ها از این به بعد به ا/ت میگم ات
ویو ات
همینطوری که داشتم میروندم لونا گفت:کجا بریم؟
منم گفتم میخوای بریم خرید بعدشم بار؟
لونا گفت:ولی من پول ندارم بعدشم ما ۱۷سالمونه بار رامون نمیدن
من گفتم:اول من خودم برات خرید میکنم بعدشم اونجا چون بار بابامه رامون میدن
لونا گفت:باشه
من گفتم:راستی لونا مادر و پدرت نگران نشن
لونا گفت:من یتیمم بخاطر همین برام قلدری میکنن
گفتم:ببخشید اینو گفتم
لونا گفت:اشکال نداره بابا
ویو ات تو پاساژ
وارد پاساژ که شدیم از هر برند ۱۰تا کیسه خرید میکردیم من به بادیگاردام زنگ زدم که بیان و کیسه هارو برامون بیارن وقتی رسیدن حدود ۲۰تا بودن به لونا گفتم:لونا۱۰تاشو انتخاب کن وسایلاتو برات بیارن لونا هم که دهنش باز مونده بود گفت باشه و خوشگلاشو انتخاب کرد منم موندم با متوسطاش
ولی برای من از لونا قوی تر بودن بعد اینکه خرید کردیم بادیگاردا دیگه جون نداشتن چون هر کدوم تعداد خیلی زیادی کیسه دستشون بود لونا با ناراحتی گفت:وای ات ببخشید من واقعا نمیخواستم آنقدر خرید کنم از خود بیخود شدم یه لحظه فکر کنم کارتتو خالی کردم
من بعد به پوزخند گفتم:هیچوقت بخاطر این چیزا از من عذر خواهی نکن بعدم تو اگه یه صفر از ۶تا بلک کارت من یه صفر کم کنی من بهت جایزه میدم.🤑
لونا گفت:من واقعا ممنونم ولی من جا ندارم اینا رو بزاری تو خونم خونم واقعا کوچیکه
منم گفتم:پس اگه اینجوریه نظرت چیه بریم خونه مجردیه من من اونجا زیاد نمیرم فقط برای شبا(ادمین میگه منحرف شید)میرم که اگه تو بیای شبا هم دیگه نمیرم نظرت چیه؟
لونا گفت: مزاحمت نیستم اینجوری؟
من:نه بابا چه مزاحمتی؟ بیا به بادیگاردا بگو آدرس خونتو وسایلتو ببرن خونه من یا بهتره بگم ما!
لونا:اوکی
بعد اینکه لونا آدرس خونشو گفت ما رفتیم به لباس برای بار گرفتیم و تو پرو عوض کردیم و به سمت بار راه افتادیم
ویو کوک
از موقعی که ات اومده احساس میکنم اون چسه احساسی که به یوری داشتم هم پرید ات دختره خیلی وحشی و مغرور و خوشگلیه که یوری دقیقا با اون برعکسه البته بجز اولی اون واقعا به وحشی که من از وحشی بازی اون خوشم نمیاد ولی از ات چرا امروز که گردن یوری رو زخم کرد خیلی ازش خوشم اومده ،راستی میخوام بهتون بگم که من میدونم ات مافیاست اره دیگه خلاصه امروز با تهیونگ و جیمین و یونگی میخوایم بریم بار راجب جیمین و یونگی بخوام بگم اونا از بچگی با من و تهیونگ دوستن فکر کنم سوال شما اینه که پس چرا توی مدرسه یه ما نیستن اونا به مدت رفته بودن خارج و امروز برگشتن و از فردا میان مدرسه خب بریم سره موضوعه اصلی منو بچه ها یه لباسه دختر کش پوشیدیم و رفتیم بار آشتیم با بچه ها حرف میزدیم که ات و اون دختره که امروز با ات رفت رو دیدیم که تهیونگ گفت: ای وای جونگ کوک کراشت!🫣
من گفتم کدوم کراش بابا چی میگی؟
بعدش روم رو کردم سمت ات که ات هم منو دید یه چشم قره ای بهم رفت که من یه لحظه به خودم لرزیدم و نگاهم برگندوندم سمت بچه ها
و
پایان
۱:عکس لباس ات و لونا برای خرید
۲:عکس لباس ات بار بدونه ژاکتش تصور کنید
۳:لباس لونا برای بار
۴،۵:لباس اعضا برای بار
و اینکه بچه ها ات و لونا برای خرید لباساشونو عوض کردن
خب بچه ها از اونجایی که لایک های پارت قبل رو کامل نکردید من باهاتون قهرم پس
شرط ها:
لایک:۹
کامنت:۱۴
انیونگ یدرا👋🏻👋🏻❤️❤️
ویو ات
همینطوری که داشتم میروندم لونا گفت:کجا بریم؟
منم گفتم میخوای بریم خرید بعدشم بار؟
لونا گفت:ولی من پول ندارم بعدشم ما ۱۷سالمونه بار رامون نمیدن
من گفتم:اول من خودم برات خرید میکنم بعدشم اونجا چون بار بابامه رامون میدن
لونا گفت:باشه
من گفتم:راستی لونا مادر و پدرت نگران نشن
لونا گفت:من یتیمم بخاطر همین برام قلدری میکنن
گفتم:ببخشید اینو گفتم
لونا گفت:اشکال نداره بابا
ویو ات تو پاساژ
وارد پاساژ که شدیم از هر برند ۱۰تا کیسه خرید میکردیم من به بادیگاردام زنگ زدم که بیان و کیسه هارو برامون بیارن وقتی رسیدن حدود ۲۰تا بودن به لونا گفتم:لونا۱۰تاشو انتخاب کن وسایلاتو برات بیارن لونا هم که دهنش باز مونده بود گفت باشه و خوشگلاشو انتخاب کرد منم موندم با متوسطاش
ولی برای من از لونا قوی تر بودن بعد اینکه خرید کردیم بادیگاردا دیگه جون نداشتن چون هر کدوم تعداد خیلی زیادی کیسه دستشون بود لونا با ناراحتی گفت:وای ات ببخشید من واقعا نمیخواستم آنقدر خرید کنم از خود بیخود شدم یه لحظه فکر کنم کارتتو خالی کردم
من بعد به پوزخند گفتم:هیچوقت بخاطر این چیزا از من عذر خواهی نکن بعدم تو اگه یه صفر از ۶تا بلک کارت من یه صفر کم کنی من بهت جایزه میدم.🤑
لونا گفت:من واقعا ممنونم ولی من جا ندارم اینا رو بزاری تو خونم خونم واقعا کوچیکه
منم گفتم:پس اگه اینجوریه نظرت چیه بریم خونه مجردیه من من اونجا زیاد نمیرم فقط برای شبا(ادمین میگه منحرف شید)میرم که اگه تو بیای شبا هم دیگه نمیرم نظرت چیه؟
لونا گفت: مزاحمت نیستم اینجوری؟
من:نه بابا چه مزاحمتی؟ بیا به بادیگاردا بگو آدرس خونتو وسایلتو ببرن خونه من یا بهتره بگم ما!
لونا:اوکی
بعد اینکه لونا آدرس خونشو گفت ما رفتیم به لباس برای بار گرفتیم و تو پرو عوض کردیم و به سمت بار راه افتادیم
ویو کوک
از موقعی که ات اومده احساس میکنم اون چسه احساسی که به یوری داشتم هم پرید ات دختره خیلی وحشی و مغرور و خوشگلیه که یوری دقیقا با اون برعکسه البته بجز اولی اون واقعا به وحشی که من از وحشی بازی اون خوشم نمیاد ولی از ات چرا امروز که گردن یوری رو زخم کرد خیلی ازش خوشم اومده ،راستی میخوام بهتون بگم که من میدونم ات مافیاست اره دیگه خلاصه امروز با تهیونگ و جیمین و یونگی میخوایم بریم بار راجب جیمین و یونگی بخوام بگم اونا از بچگی با من و تهیونگ دوستن فکر کنم سوال شما اینه که پس چرا توی مدرسه یه ما نیستن اونا به مدت رفته بودن خارج و امروز برگشتن و از فردا میان مدرسه خب بریم سره موضوعه اصلی منو بچه ها یه لباسه دختر کش پوشیدیم و رفتیم بار آشتیم با بچه ها حرف میزدیم که ات و اون دختره که امروز با ات رفت رو دیدیم که تهیونگ گفت: ای وای جونگ کوک کراشت!🫣
من گفتم کدوم کراش بابا چی میگی؟
بعدش روم رو کردم سمت ات که ات هم منو دید یه چشم قره ای بهم رفت که من یه لحظه به خودم لرزیدم و نگاهم برگندوندم سمت بچه ها
و
پایان
۱:عکس لباس ات و لونا برای خرید
۲:عکس لباس ات بار بدونه ژاکتش تصور کنید
۳:لباس لونا برای بار
۴،۵:لباس اعضا برای بار
و اینکه بچه ها ات و لونا برای خرید لباساشونو عوض کردن
خب بچه ها از اونجایی که لایک های پارت قبل رو کامل نکردید من باهاتون قهرم پس
شرط ها:
لایک:۹
کامنت:۱۴
انیونگ یدرا👋🏻👋🏻❤️❤️
۷.۴k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.