فیک تهیونگ ( عشق ناخوانده ) پارت 4
پارت 4
از زبان ته )
بار چندمش بود که غش میکرد اما همزمان ضربان قلبشم بالا و پائین میشد ...
گذاشتمش روی تخت
- این چرا هر دقه غش میکنه ماشالا چه ترسوعه.
لامپ رو خاموش کردم و رفتم خوابگاه اصلا دلم نمیخاست کنار این دختره مارموزی بخوابم .
تو ماشین بودم که یهو گوشیم زنگ خورد
- بله ؟
#سلام اقای کیم من منشی دفتر مدیر عامل کمپانی هستم
- بله بفرمایید
# اقای کیم مدیر برنامتون گفته باید جوری تظاهر کنیر که همسرتون قبلا ارمی بوده ...
- چی !
# گفتن از الان به بعدم قراره به چند تا فن ساین و کنسرت بیان ...
- نه نه نمیشهه
# اقای مدیر گفتن قبل از ازدواجتون یه شرط براتون گذاشته بودن این همونه
- اخههه
# فردا بیاین کمپانی .
- باشه
و گوشیو قطع کردم داد زدم
اخه این دختره خودش یه پا هیترههه من اینو ور دارم بیارم فن ساین ؟
تا خوابگاه با خودم کلنجار رفتم ... که یهو ترسیدم
- اگه دختره دوباره بخاد خودشو بکشه چی وای من جه احمقم ولش کردم اومدم... اگه این خودشو بکشه کلن باید از شغلم استفا بدم
دور زدم و برگشتم سمت خونه ساعت 4 صبح بود دیگه خواب کجا بود ؛ در خونه رو باز کردم و دویدم سمت اتاق رو تخت نبود رفتم تو حمام اونجا هم نبود اومدم طبقه پایین که دیدم یه قرص تو دستشه و داره با گریه میخورتش ودویم پائین و ...
از زبان بورا )
یهو دیدم تهیونگ از طبقه بالا دوید و اومد سمت من دسشو کشید زیر قوطی قرصا و داد زد
- یاااا دیوونه شدی دختره ی هرزه ؟ مگه مامورت کردن بیای زندگی من خراب کنی ...
مات و مبهوت نگاش کردم که یهو یه سیلی خابوند تو گوشم
+ چته دیوونه ؟ هرزه منم یا توو با اون همه فنا ی دختر ؟
که یهو گلومو گرفت و گفت
- هر چی خودیوووو تف کن بیرون زود باش
داشتم خفه میشدم که قرصو تف کردم بیرون
+ چته مریض؟
گلومو ول کرد
- باز میخاستی خودتو بکشی منو بدبخت کنی ؟
+ خودکشی کجا بود عوضی اینا فقط قرص ناراحتی قلبیه :/
قوطی قرصو برداشت و نگاه کرد و گفت :
- ببخشید
+ مهم نیست
- در ضمن بار اخرت باشه به فنای من توهین میکن...
که یهو دوباره قلبم درد گرفت و چشمام سیاهی رفت
( بنده خدا ده بار غش کرد )
از زبان ته )
بار چندمش بود که غش میکرد اما همزمان ضربان قلبشم بالا و پائین میشد ...
گذاشتمش روی تخت
- این چرا هر دقه غش میکنه ماشالا چه ترسوعه.
لامپ رو خاموش کردم و رفتم خوابگاه اصلا دلم نمیخاست کنار این دختره مارموزی بخوابم .
تو ماشین بودم که یهو گوشیم زنگ خورد
- بله ؟
#سلام اقای کیم من منشی دفتر مدیر عامل کمپانی هستم
- بله بفرمایید
# اقای کیم مدیر برنامتون گفته باید جوری تظاهر کنیر که همسرتون قبلا ارمی بوده ...
- چی !
# گفتن از الان به بعدم قراره به چند تا فن ساین و کنسرت بیان ...
- نه نه نمیشهه
# اقای مدیر گفتن قبل از ازدواجتون یه شرط براتون گذاشته بودن این همونه
- اخههه
# فردا بیاین کمپانی .
- باشه
و گوشیو قطع کردم داد زدم
اخه این دختره خودش یه پا هیترههه من اینو ور دارم بیارم فن ساین ؟
تا خوابگاه با خودم کلنجار رفتم ... که یهو ترسیدم
- اگه دختره دوباره بخاد خودشو بکشه چی وای من جه احمقم ولش کردم اومدم... اگه این خودشو بکشه کلن باید از شغلم استفا بدم
دور زدم و برگشتم سمت خونه ساعت 4 صبح بود دیگه خواب کجا بود ؛ در خونه رو باز کردم و دویدم سمت اتاق رو تخت نبود رفتم تو حمام اونجا هم نبود اومدم طبقه پایین که دیدم یه قرص تو دستشه و داره با گریه میخورتش ودویم پائین و ...
از زبان بورا )
یهو دیدم تهیونگ از طبقه بالا دوید و اومد سمت من دسشو کشید زیر قوطی قرصا و داد زد
- یاااا دیوونه شدی دختره ی هرزه ؟ مگه مامورت کردن بیای زندگی من خراب کنی ...
مات و مبهوت نگاش کردم که یهو یه سیلی خابوند تو گوشم
+ چته دیوونه ؟ هرزه منم یا توو با اون همه فنا ی دختر ؟
که یهو گلومو گرفت و گفت
- هر چی خودیوووو تف کن بیرون زود باش
داشتم خفه میشدم که قرصو تف کردم بیرون
+ چته مریض؟
گلومو ول کرد
- باز میخاستی خودتو بکشی منو بدبخت کنی ؟
+ خودکشی کجا بود عوضی اینا فقط قرص ناراحتی قلبیه :/
قوطی قرصو برداشت و نگاه کرد و گفت :
- ببخشید
+ مهم نیست
- در ضمن بار اخرت باشه به فنای من توهین میکن...
که یهو دوباره قلبم درد گرفت و چشمام سیاهی رفت
( بنده خدا ده بار غش کرد )
۲۷.۱k
۱۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.