pr22
pr22
رفتم اتاقای دیگه رو نگاه کردم تمام تخت هارو گفتم بندازن دور و جاش تخت جدید بزارن اتاق جیمینم برق انداختن .
جیمین اومد و رفتم پیشش گفت خب؟
گفتم بیا اتقتو برق انداختن !
گفت خوبه !
رفت تو اتاقش و منم رفتم تو اتاقم تا به کارام برسم .
جیمین ویو
رفتم تو اتاقم و یادم اومد که من باید کسیو که کوک رو مسموم کرده پیدا کنم.
رفتم ویش شوگا گفتم قبل اون موضوع خدمتکار جدید گرفته یانه ؟
گفت گرفتم ۷ تا خدمتکار گرفته بودم چون خدمتکارا کم بودن .
گفتم اون ۷ تا الان هنوز تو کاخن .؟
گفت یکیشون همون روزی که کوک به هوش اومد فرار کرد !
خودشم شک کرده بود !
گفتم خبب
گفت هنوز نتونستم پیداش کنم اون موقع خیلی برام مهم نبود ولی اینطور بهش نگاه نکرده بودم الان میگم چند نفر دیگه هم برن دنبالش .
رفتم تو اتاقم رو تخت نشستم لباس راحت تری پوشیدم و دراز کشیدم دیدم ا.ت چند تا عکس فرستاده ((تو کروه چتشون))
چند تا عکس از عکسایی یود که هنوز بیرو نداده بود .
نوشتم اوهوی اینا چیه پوشیدی؟ مگه تو پدر نداری که اینارو میپوشی ؟؟
ا.ت: به توچهههه.
جیمین :اوهوی درست حرف بزن من ازت بزرگترم .
ا.ت :خاا
تهیونگ : راست میگه اینا چیه ؟
ا.ت اوووفففف خااا انگار دوست پسرمن.😑
تهیونگ : مگه نیستیم ؟🤣
جیمین : معلومه !
کوک: اوووووو چه لباسی ا.ت 😈
جیمین : ا.ت بیا این راضیه !
تهیونگ : اوهوی کوک حیا نداری؟؟؟
کوک : من فقط خواستم ازش تعریف کرده باشم 😏
ا.ت: خا حرف مفت نزن
کوک : خا به جمالت واسه چی فرستادی این شرتو سوتینو واسه هفت تا پسر ؟؟
جین: خوب نیی هندسام منم 🙃😏
ا.ت : اصلا خواستم تحریکتون کنم !
تهیونگ : که هفتایی شب بیوفتیم روت؟
جیمین : بعدا پاره شدی نگو چرااا
کوک: من پایم 😈
ا.ت : خا چه غلطا !
جین : بی ادب 😒
هوسوک : اینا چیه .! ا.ت هر چی نباشیم دوستتیم کی گفته اینارو بپوشی؟؟
جیمین : راس میگه بگو اصلا شب میریم رو سر اون
تهیونگ : میخوای حافظشو پاک کنم برات ؟
جیمین: یا یه جن که هرشب از خفگی تا مرز مرگ ببرتشو ولش کنه 😏👍🏻
کوک : یا بایه تبر بکشمش؟
شوگا : شما ها کی هستین ؟
کوک : اینو انگار تازه از خواب بیدار شده یا نکنه اشتباهاً تهیونگ حافظه ی تو رو پاک کرده ؟🤣🤣😂
شوگا : تو خفه . ا.ت دیگه اونجا نمیری .
ا.ت : چی ؟ از کی تاحالا کار کردن من به شما ها مربوطه
رفتم اتاقای دیگه رو نگاه کردم تمام تخت هارو گفتم بندازن دور و جاش تخت جدید بزارن اتاق جیمینم برق انداختن .
جیمین اومد و رفتم پیشش گفت خب؟
گفتم بیا اتقتو برق انداختن !
گفت خوبه !
رفت تو اتاقش و منم رفتم تو اتاقم تا به کارام برسم .
جیمین ویو
رفتم تو اتاقم و یادم اومد که من باید کسیو که کوک رو مسموم کرده پیدا کنم.
رفتم ویش شوگا گفتم قبل اون موضوع خدمتکار جدید گرفته یانه ؟
گفت گرفتم ۷ تا خدمتکار گرفته بودم چون خدمتکارا کم بودن .
گفتم اون ۷ تا الان هنوز تو کاخن .؟
گفت یکیشون همون روزی که کوک به هوش اومد فرار کرد !
خودشم شک کرده بود !
گفتم خبب
گفت هنوز نتونستم پیداش کنم اون موقع خیلی برام مهم نبود ولی اینطور بهش نگاه نکرده بودم الان میگم چند نفر دیگه هم برن دنبالش .
رفتم تو اتاقم رو تخت نشستم لباس راحت تری پوشیدم و دراز کشیدم دیدم ا.ت چند تا عکس فرستاده ((تو کروه چتشون))
چند تا عکس از عکسایی یود که هنوز بیرو نداده بود .
نوشتم اوهوی اینا چیه پوشیدی؟ مگه تو پدر نداری که اینارو میپوشی ؟؟
ا.ت: به توچهههه.
جیمین :اوهوی درست حرف بزن من ازت بزرگترم .
ا.ت :خاا
تهیونگ : راست میگه اینا چیه ؟
ا.ت اوووفففف خااا انگار دوست پسرمن.😑
تهیونگ : مگه نیستیم ؟🤣
جیمین : معلومه !
کوک: اوووووو چه لباسی ا.ت 😈
جیمین : ا.ت بیا این راضیه !
تهیونگ : اوهوی کوک حیا نداری؟؟؟
کوک : من فقط خواستم ازش تعریف کرده باشم 😏
ا.ت: خا حرف مفت نزن
کوک : خا به جمالت واسه چی فرستادی این شرتو سوتینو واسه هفت تا پسر ؟؟
جین: خوب نیی هندسام منم 🙃😏
ا.ت : اصلا خواستم تحریکتون کنم !
تهیونگ : که هفتایی شب بیوفتیم روت؟
جیمین : بعدا پاره شدی نگو چرااا
کوک: من پایم 😈
ا.ت : خا چه غلطا !
جین : بی ادب 😒
هوسوک : اینا چیه .! ا.ت هر چی نباشیم دوستتیم کی گفته اینارو بپوشی؟؟
جیمین : راس میگه بگو اصلا شب میریم رو سر اون
تهیونگ : میخوای حافظشو پاک کنم برات ؟
جیمین: یا یه جن که هرشب از خفگی تا مرز مرگ ببرتشو ولش کنه 😏👍🏻
کوک : یا بایه تبر بکشمش؟
شوگا : شما ها کی هستین ؟
کوک : اینو انگار تازه از خواب بیدار شده یا نکنه اشتباهاً تهیونگ حافظه ی تو رو پاک کرده ؟🤣🤣😂
شوگا : تو خفه . ا.ت دیگه اونجا نمیری .
ا.ت : چی ؟ از کی تاحالا کار کردن من به شما ها مربوطه
۳.۵k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.