بیگانه قسمت ۱۵پارت۲
#=خودت بگو چی کارت کنم 😠
π=کوک
#=رز بسه دیگه برو کنار
π=🥺
شروع کرد به کتک زدن پسره لباسش اصلا خونی نمیشد ولی رو دهن پسر خون بود انگار حمام خون کرده بود تنفگشو درآورد چیه تیر خلاص شد ولی تیر کوک نبود
کوک روبهشو کرد اونور منم همینطور
چی تهیونگ ...
#=چرا کشتیش
&=یعنی نمیخواستی بکشیش
#=چرا ولی تو حق نداشتید بکشیش
&=خوب دیگه کشتمش
π=کوک بیبی
#=رز حالت خوبه
π=اره
&=میخوام دوباره باهم کار کنیم
#=من بهت نیاز ندارم
&=رز تو یه چیزی بهش بگو
π=🤨
&=به خاطر جونگی
π=منظورت چیه
&= اگه دیگه جونگ کوک مثل داداشم شه منم مثل هیونگش من کاری با جونگی ندارم اون تا ابد پیشت می مونه
#=اون تا ابد پیششه
جونگ کوک دست منو گرفت با خودش برد تو ماشین سکوت خیلی عمیقی بینمون بود رسیدیم پیاده شدیم و وارد عمارت شدیم هوسوک (همون جی هوپ) و جیمین نشسته بودن داشتن دیگه میرفتم
:)=سلام
¥=سلام
π=سلام
#=😒
دستمو منو کشید از رو راه پله ها بالا برد
π=کوک وایسا
#=.......
π=کوک وایسا چته تو
#=هیچی
π=کوک من تورو میشناسم چته همین طوری نمیرینی به اعصاب خودمو خودت
#=بهت گفتم هیچیم نیست (باداد)
رفتیم تو اتاق
π=کوک میدونم اعصابت خورد شد ولی میدونی تقصیر من نبود
#= رز من نمیگم تقصیر تو بوده تقصیر من بود که بردمت دیگه هم حق نداری پاتو از عمارت بیرون بزاری هیچوقت
π=نه من تا قبل از این هر روز بیرون بود م و عشق و حال
#=😒 بخواب
یهو جیمین در و زد
:)=کوک، رز
π=جانم قلب
#=😒
:)=جونگ کوک فردا محموله ها میرم به همون جا اوکی شد
#=آفرین هیونگ
π=جیمین
#=رز خانم سعی نکن در بری اینجا می مونی
:)=باز چی شده
π=داستانش طولانیه
#=فقط در همین حد بدون که فک نکنم پایه قول م بمونم
:)=قولت 🤨
#=قولی که در مورد رز بهت دادم نمی تونم از اتفاقی که براش افتاد چشم پوشی کنم
:)= جونگ کوک یادت بمونه که نباید این کارو بکنی
#=😒 باشه
π=قضیه چیه
:)=هیچی نیست فردا برام میگی چی کار کردی که کوک اینقدر اعصابش ریده خانم پارک
π=😒خودش اعصاب خودشو بهم میریزده به من چه
#=به تو چه تو می تونستی فرار کنی
π=کوک خودتم میدونی نمی تونستم این کارو کنم پس رو مخ من راه نرو (باداد)
:)=بسه هر دوتا تون ساکت فردا در موردش تصمیم بگیرین الان خوابتون میاد خون به مغز تون نمیرسه اون یه چیزی میگه تو یه چیزی میگی دعوا میشه بخوابین شب یخیر منم میرم بای
#=😒باشه شب بخیر
از زبان رز در بست و لامپ خاموش کرد داشتم میرفتم که امشب پیش کوک نباشم دستمو گرفت
π=ولم کن حوصله تو ندارم
#= نشنیدی جیمین چی گفت بخواب
π= دارم میرم تو اون یکی اتاق بخوابم
دست منو کشید روتخت بغلم کرد و چشمت شو بست
π=کوک ولم کن خفه شدم
بیشتر فشار داد دیگه ساکتشدم چون اگه یه ذره دیگه فشار میداد خفه میشدم بوی عطر ش خیلی آرامش بخش بود ولی فقط برای من دستشو شل کرد منم ول کن شدم شب و پیشش موندم .
صبح روز بعد از زبان کوک صبح از خواب بلند شدم دیدم رز هنوز خوابه دلم نیومد بیدارش کنم برای همین بی سر و صدا لباس مو پوشیدم رفتم برای محموله های که هوسوک وجیمین اوکی کردن نمی دونم چم بود به حس ششم اعتماد داشتم انگار یکی صدام میزدم و ازم درخواست میکرد کمکش کنم پوفففففففففف واقعا چرا باید همچین حسی داشته باشم یعنی کسی به کمکم نیاز داره🌚 ولش مهم نیست
از زبان رز صبح بلند شدم دیدم کوک نیست حوصله ام رید وقتی یاد دیشب افتادم رفتم پایین با پدر کوک روبرو شدم
علامت پدر جونگ کوک﷼
﷼=به به عروس گلم
π=🤨 شما اینجا
﷼=اه، شاید سوالات اینکه من اینجا چی کار میکنم خوب سوالی خوبی پرسیدی من آمدم ببرم جایی که بهش تعلق داری
π=کوک
#=رز بسه دیگه برو کنار
π=🥺
شروع کرد به کتک زدن پسره لباسش اصلا خونی نمیشد ولی رو دهن پسر خون بود انگار حمام خون کرده بود تنفگشو درآورد چیه تیر خلاص شد ولی تیر کوک نبود
کوک روبهشو کرد اونور منم همینطور
چی تهیونگ ...
#=چرا کشتیش
&=یعنی نمیخواستی بکشیش
#=چرا ولی تو حق نداشتید بکشیش
&=خوب دیگه کشتمش
π=کوک بیبی
#=رز حالت خوبه
π=اره
&=میخوام دوباره باهم کار کنیم
#=من بهت نیاز ندارم
&=رز تو یه چیزی بهش بگو
π=🤨
&=به خاطر جونگی
π=منظورت چیه
&= اگه دیگه جونگ کوک مثل داداشم شه منم مثل هیونگش من کاری با جونگی ندارم اون تا ابد پیشت می مونه
#=اون تا ابد پیششه
جونگ کوک دست منو گرفت با خودش برد تو ماشین سکوت خیلی عمیقی بینمون بود رسیدیم پیاده شدیم و وارد عمارت شدیم هوسوک (همون جی هوپ) و جیمین نشسته بودن داشتن دیگه میرفتم
:)=سلام
¥=سلام
π=سلام
#=😒
دستمو منو کشید از رو راه پله ها بالا برد
π=کوک وایسا
#=.......
π=کوک وایسا چته تو
#=هیچی
π=کوک من تورو میشناسم چته همین طوری نمیرینی به اعصاب خودمو خودت
#=بهت گفتم هیچیم نیست (باداد)
رفتیم تو اتاق
π=کوک میدونم اعصابت خورد شد ولی میدونی تقصیر من نبود
#= رز من نمیگم تقصیر تو بوده تقصیر من بود که بردمت دیگه هم حق نداری پاتو از عمارت بیرون بزاری هیچوقت
π=نه من تا قبل از این هر روز بیرون بود م و عشق و حال
#=😒 بخواب
یهو جیمین در و زد
:)=کوک، رز
π=جانم قلب
#=😒
:)=جونگ کوک فردا محموله ها میرم به همون جا اوکی شد
#=آفرین هیونگ
π=جیمین
#=رز خانم سعی نکن در بری اینجا می مونی
:)=باز چی شده
π=داستانش طولانیه
#=فقط در همین حد بدون که فک نکنم پایه قول م بمونم
:)=قولت 🤨
#=قولی که در مورد رز بهت دادم نمی تونم از اتفاقی که براش افتاد چشم پوشی کنم
:)= جونگ کوک یادت بمونه که نباید این کارو بکنی
#=😒 باشه
π=قضیه چیه
:)=هیچی نیست فردا برام میگی چی کار کردی که کوک اینقدر اعصابش ریده خانم پارک
π=😒خودش اعصاب خودشو بهم میریزده به من چه
#=به تو چه تو می تونستی فرار کنی
π=کوک خودتم میدونی نمی تونستم این کارو کنم پس رو مخ من راه نرو (باداد)
:)=بسه هر دوتا تون ساکت فردا در موردش تصمیم بگیرین الان خوابتون میاد خون به مغز تون نمیرسه اون یه چیزی میگه تو یه چیزی میگی دعوا میشه بخوابین شب یخیر منم میرم بای
#=😒باشه شب بخیر
از زبان رز در بست و لامپ خاموش کرد داشتم میرفتم که امشب پیش کوک نباشم دستمو گرفت
π=ولم کن حوصله تو ندارم
#= نشنیدی جیمین چی گفت بخواب
π= دارم میرم تو اون یکی اتاق بخوابم
دست منو کشید روتخت بغلم کرد و چشمت شو بست
π=کوک ولم کن خفه شدم
بیشتر فشار داد دیگه ساکتشدم چون اگه یه ذره دیگه فشار میداد خفه میشدم بوی عطر ش خیلی آرامش بخش بود ولی فقط برای من دستشو شل کرد منم ول کن شدم شب و پیشش موندم .
صبح روز بعد از زبان کوک صبح از خواب بلند شدم دیدم رز هنوز خوابه دلم نیومد بیدارش کنم برای همین بی سر و صدا لباس مو پوشیدم رفتم برای محموله های که هوسوک وجیمین اوکی کردن نمی دونم چم بود به حس ششم اعتماد داشتم انگار یکی صدام میزدم و ازم درخواست میکرد کمکش کنم پوفففففففففف واقعا چرا باید همچین حسی داشته باشم یعنی کسی به کمکم نیاز داره🌚 ولش مهم نیست
از زبان رز صبح بلند شدم دیدم کوک نیست حوصله ام رید وقتی یاد دیشب افتادم رفتم پایین با پدر کوک روبرو شدم
علامت پدر جونگ کوک﷼
﷼=به به عروس گلم
π=🤨 شما اینجا
﷼=اه، شاید سوالات اینکه من اینجا چی کار میکنم خوب سوالی خوبی پرسیدی من آمدم ببرم جایی که بهش تعلق داری
۷۴.۷k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.