diamond eyes (pt¹)
ات :ازش متنفرمممم!
دوباره به خاطر بحثای همیشگیش با پدرش کلافه شده بود و فقط میخواست اون شب از خونه دور باشه..از اینکه هروقت داخل خونه بود اذیت میشد متنفر بود و به همین دلیل همیشه دنبال بهونه ای بود تا از خونه بیرون بره و با خودش تنها باشه؛ لباس برند و ساده ای رو پوشیده و موهای قهوه ای حالت دارش رو باز گذاشته بود که همراه با میکاپ سادش چهره ی بی نقصش رو زیباتر نشون میداد و قطعا هر شخصی محو اون چشمای درشت الماسی میشد!
به همون بار کوچیک و خلوتی که بهترین نوشیدنی های ممکن رو داشت، رفت و مثل همیشه دو شات ویسکی نوشید و از موسیقی ملایمی که پخش میشد لذت میبرد..اونجا دوباره خلوت بود و فقط چندین دختر و پسر با همون اکیپ پسرونه ی مرموز داخل بار بودن، درباره ی اون پسرا به هیچ عنوان کنجکاوی نمیکرد و هر وقتی که به اونجا میرفت اونارو میدید و انگار اونجا براشون مثل پاتوق شبانه بود؛ پسری که موهای طوسی رنگ داشت همیشه وسط بقیشون مینشست و حس و حال لیدر گروه رو میداد و به نظر ا.ت اون پسر از بقیشون جذاب تر بود!
جینهو: هی ا.ت شی باز چی شده؟حالت خوبه؟
با شنیدن صدای جینهو، پیشخدمتی که چند ماهی میشد باهمدیگه آشناییت پیدا کرده بودن، سرش رو بالا آورد و یه لبخند مصنوعی روی لباش نشوند:«چیزی نشده..من خوبم»
جینهو: بیخیال تو دوباره ساعت یازده شب اومدی اینجا و دو شات ویسکی خوردی و به یه نقطهی نا معلوم خیره شدی..این یعنی اتفاقی افتاده که هنوزم ذهنت درگیرشه!
ات: خب..خودت که میدونی
یه چند پارتی از جیمین خیلی وقت پیش نوشته بودم گذاشتم حوصلتون سر نره
دوباره به خاطر بحثای همیشگیش با پدرش کلافه شده بود و فقط میخواست اون شب از خونه دور باشه..از اینکه هروقت داخل خونه بود اذیت میشد متنفر بود و به همین دلیل همیشه دنبال بهونه ای بود تا از خونه بیرون بره و با خودش تنها باشه؛ لباس برند و ساده ای رو پوشیده و موهای قهوه ای حالت دارش رو باز گذاشته بود که همراه با میکاپ سادش چهره ی بی نقصش رو زیباتر نشون میداد و قطعا هر شخصی محو اون چشمای درشت الماسی میشد!
به همون بار کوچیک و خلوتی که بهترین نوشیدنی های ممکن رو داشت، رفت و مثل همیشه دو شات ویسکی نوشید و از موسیقی ملایمی که پخش میشد لذت میبرد..اونجا دوباره خلوت بود و فقط چندین دختر و پسر با همون اکیپ پسرونه ی مرموز داخل بار بودن، درباره ی اون پسرا به هیچ عنوان کنجکاوی نمیکرد و هر وقتی که به اونجا میرفت اونارو میدید و انگار اونجا براشون مثل پاتوق شبانه بود؛ پسری که موهای طوسی رنگ داشت همیشه وسط بقیشون مینشست و حس و حال لیدر گروه رو میداد و به نظر ا.ت اون پسر از بقیشون جذاب تر بود!
جینهو: هی ا.ت شی باز چی شده؟حالت خوبه؟
با شنیدن صدای جینهو، پیشخدمتی که چند ماهی میشد باهمدیگه آشناییت پیدا کرده بودن، سرش رو بالا آورد و یه لبخند مصنوعی روی لباش نشوند:«چیزی نشده..من خوبم»
جینهو: بیخیال تو دوباره ساعت یازده شب اومدی اینجا و دو شات ویسکی خوردی و به یه نقطهی نا معلوم خیره شدی..این یعنی اتفاقی افتاده که هنوزم ذهنت درگیرشه!
ات: خب..خودت که میدونی
یه چند پارتی از جیمین خیلی وقت پیش نوشته بودم گذاشتم حوصلتون سر نره
۵۶.۴k
۲۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.