𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝟐
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟖
( حلقه دستای ات رو دور گردنم باز کردم و دستاش رو بوسیدم )
ات :مرسیی مراقب خودم باش آقای کیم
حدود ساعت یازده بود یادم اومد تهیونگ ناهار نبرده شرکت جرقه ای زد مغزم جام پاشدم و رفتم توی آشپزخونه غذای مورد علاقه اش را با کمک خدمتکار درست کردم و آماداش کردم
بعد از تمام شدن کار و توی آشپزخونه و جمع و جور کردن همه چیز رفتم طبقه دوم اتاق مشترکمون خیلی رنگم پریده بود خودم و آرایش کردم به تیپ خفن زدم که میدونستم تهیونگ خیلی دوسش داره ماشین دوم تهیونگ رو برداشتم همون ماشین مشکی خفن که توی حیاط پارک بود
به سمت شرکت حرکت کردم که نزدیک یک ظهر بود ساعت سه وقت دکتر داشتم پس دو ساعت بیکار بودم نمیتونستم توش که تو بمونم شرکت رسما کف کردم عجب شرکتی بودبه سمت شرکت حرکت کردم که نزدیک یک ظهر بود ساعت سه وقت دکتر داشتم پستدو ساعت بیکار بودم نمیتونستم که تو بمونم شرکت رسما کف کردم عجب شرکتی بودماشین رو به نگهبان دم در تحویل دادم ...........
منشی: بله در خدمتم
ات: سلام خیلی ممنون میخواستم که آقای کیم تهیونگ رو ببینم
منشی :وقت قبلی داشتین؟
ات: من همسرش هستم کیم ا.ت
منشی: ببخشید معذرت میخوام منتظر باشید بخشید نشناختمتون
ات: موردی نداره منتظر میمونم( بعد از گفتن این جمله هم منشی بلند شد از جاش از پشت میز رفت سمت در چوبی خیلی بلند رنگ قهوه ای تیره ای داشت تقریباً انتهای راهروی همون سالن بود)
منشی؛ ببخشید جناب کیم همسرتون تشریف آوردند
ته: اوه جانگ کوک یه کاری کن
جانگ کوک :میتونم الان برم بیرون یا من رو
میبینه؟
ته :نه الان بری بیرون مطمئنا میبینتت
جانگ کوک :چیکار کنم تهیونگ نباید من رو ببینه !!!!
ته: نه نه وایسا جانگ کوک بیا برو زیر میز
کوک: دیوونه شدی؟
ته:خب چی کار کنم بیا برو جای دیگه ای نداریم
کوک: احمق
ته :اون که خود خودتی( با چشم غره ای رفت زیر میز و به منشی گفتم که به ات بگه بیاد تو) با تقه ای که به در خوردت توجه ام رو جلب کرد به ات که چقدر این دختر خوشگله در
عین سkسی و جذاب بودن به شدت كيوته .......
ته :خوش اومدی
ات : اونکه معلومه
ته:( از جام پاشدم رفتم جلوی ات و کمرش رو گرفتم و به خودم چسبوندمش و بوسه نرمی روی لبش گذاشتم...)
ته :مگه بهت نگفتم استراحت کن کوچولو
ات: مگه بهت نگفتم من رو کوچولو صدا نکن
ته:( یه بوسه دیگه روی لبش گذاشتم )
ته :این چیه دستت
ات:آااا خوب شد یادم انداختی بیا ناهارت
ته :نمی دونی ناهاری که زنت برات بیاری چه میشود
ات: نوش جونت (از توی بغل ته اومدم بیرون و نشستم روی مبل چرم کنار اتاق و تهیونگ رفت رو صندلی پشت میزش نشست)
ات: اهههههههه حوصلهام سر رفت
ته :یه ثانیه ام نشده رسیدی
ات؛ گوشیت رو بده
𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝟐
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟖
( حلقه دستای ات رو دور گردنم باز کردم و دستاش رو بوسیدم )
ات :مرسیی مراقب خودم باش آقای کیم
حدود ساعت یازده بود یادم اومد تهیونگ ناهار نبرده شرکت جرقه ای زد مغزم جام پاشدم و رفتم توی آشپزخونه غذای مورد علاقه اش را با کمک خدمتکار درست کردم و آماداش کردم
بعد از تمام شدن کار و توی آشپزخونه و جمع و جور کردن همه چیز رفتم طبقه دوم اتاق مشترکمون خیلی رنگم پریده بود خودم و آرایش کردم به تیپ خفن زدم که میدونستم تهیونگ خیلی دوسش داره ماشین دوم تهیونگ رو برداشتم همون ماشین مشکی خفن که توی حیاط پارک بود
به سمت شرکت حرکت کردم که نزدیک یک ظهر بود ساعت سه وقت دکتر داشتم پس دو ساعت بیکار بودم نمیتونستم توش که تو بمونم شرکت رسما کف کردم عجب شرکتی بودبه سمت شرکت حرکت کردم که نزدیک یک ظهر بود ساعت سه وقت دکتر داشتم پستدو ساعت بیکار بودم نمیتونستم که تو بمونم شرکت رسما کف کردم عجب شرکتی بودماشین رو به نگهبان دم در تحویل دادم ...........
منشی: بله در خدمتم
ات: سلام خیلی ممنون میخواستم که آقای کیم تهیونگ رو ببینم
منشی :وقت قبلی داشتین؟
ات: من همسرش هستم کیم ا.ت
منشی: ببخشید معذرت میخوام منتظر باشید بخشید نشناختمتون
ات: موردی نداره منتظر میمونم( بعد از گفتن این جمله هم منشی بلند شد از جاش از پشت میز رفت سمت در چوبی خیلی بلند رنگ قهوه ای تیره ای داشت تقریباً انتهای راهروی همون سالن بود)
منشی؛ ببخشید جناب کیم همسرتون تشریف آوردند
ته: اوه جانگ کوک یه کاری کن
جانگ کوک :میتونم الان برم بیرون یا من رو
میبینه؟
ته :نه الان بری بیرون مطمئنا میبینتت
جانگ کوک :چیکار کنم تهیونگ نباید من رو ببینه !!!!
ته: نه نه وایسا جانگ کوک بیا برو زیر میز
کوک: دیوونه شدی؟
ته:خب چی کار کنم بیا برو جای دیگه ای نداریم
کوک: احمق
ته :اون که خود خودتی( با چشم غره ای رفت زیر میز و به منشی گفتم که به ات بگه بیاد تو) با تقه ای که به در خوردت توجه ام رو جلب کرد به ات که چقدر این دختر خوشگله در
عین سkسی و جذاب بودن به شدت كيوته .......
ته :خوش اومدی
ات : اونکه معلومه
ته:( از جام پاشدم رفتم جلوی ات و کمرش رو گرفتم و به خودم چسبوندمش و بوسه نرمی روی لبش گذاشتم...)
ته :مگه بهت نگفتم استراحت کن کوچولو
ات: مگه بهت نگفتم من رو کوچولو صدا نکن
ته:( یه بوسه دیگه روی لبش گذاشتم )
ته :این چیه دستت
ات:آااا خوب شد یادم انداختی بیا ناهارت
ته :نمی دونی ناهاری که زنت برات بیاری چه میشود
ات: نوش جونت (از توی بغل ته اومدم بیرون و نشستم روی مبل چرم کنار اتاق و تهیونگ رفت رو صندلی پشت میزش نشست)
ات: اهههههههه حوصلهام سر رفت
ته :یه ثانیه ام نشده رسیدی
ات؛ گوشیت رو بده
۱۵.۱k
۰۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.