پارت ۶
_ا..اخبار رو نگاه کن
بعد اینکه مامانم اخبار رو دید مث من وحشت کرد
مامان ات:پارک یوجین میشناختیش
راستی مامان و بابام خبر نداشتن که من با این پسر رل بودم پس الآنم نباید بفهمن
_ن...نه ولی تهیونگ خیلی عوضیه
مامان ات:گریه نکن دخترم
_مامان یعنی یه روزم همین کارو با یکی از اطرافیانش میکنه
مامان ات:وا ات زبونتو گاز بگیر معلومه که نه
_چرا مامان این خیلی عوضیه هر کاری میکنه برای منافع خودش
مامان ات:ات گریه نکن عزیزم بسه دیگه
بعد تلویزیون رو خاموش کرد و منم بلند شدم و رفتم بالا تو اتاقم و نشستم رو تخت و شماره اون عوضی رو گرفتم با تمام جرعتی که داشتم بعد چند بوق جواب داد
+های گرلم
_خفه شو اشغال چرا کشتیش
+بلاخره فهمیدی بیب
_خفه شو بهم نگو بیب(عصبی و داد)
+بیب بی ادب شدیاااا با ددیت درست حرف بزن
_چی زر میزنی برای خودت
+هه این حرومزاده رو که کشتم تو رو هم آدم میکنم نگران نباش
_چرا اینکارو کردی(گریه)
+چون دلم خواست الآنم گریه نکن قلبم درد میگیره دلم نمیخواد به خاطر یه حرومزاده گریه کنی
بعد گوشی رو قطع کرد و حتی نداشت من حرفمو بزنم عوضی حالم ازش به هم میخوره
بعد اینکه مامانم اخبار رو دید مث من وحشت کرد
مامان ات:پارک یوجین میشناختیش
راستی مامان و بابام خبر نداشتن که من با این پسر رل بودم پس الآنم نباید بفهمن
_ن...نه ولی تهیونگ خیلی عوضیه
مامان ات:گریه نکن دخترم
_مامان یعنی یه روزم همین کارو با یکی از اطرافیانش میکنه
مامان ات:وا ات زبونتو گاز بگیر معلومه که نه
_چرا مامان این خیلی عوضیه هر کاری میکنه برای منافع خودش
مامان ات:ات گریه نکن عزیزم بسه دیگه
بعد تلویزیون رو خاموش کرد و منم بلند شدم و رفتم بالا تو اتاقم و نشستم رو تخت و شماره اون عوضی رو گرفتم با تمام جرعتی که داشتم بعد چند بوق جواب داد
+های گرلم
_خفه شو اشغال چرا کشتیش
+بلاخره فهمیدی بیب
_خفه شو بهم نگو بیب(عصبی و داد)
+بیب بی ادب شدیاااا با ددیت درست حرف بزن
_چی زر میزنی برای خودت
+هه این حرومزاده رو که کشتم تو رو هم آدم میکنم نگران نباش
_چرا اینکارو کردی(گریه)
+چون دلم خواست الآنم گریه نکن قلبم درد میگیره دلم نمیخواد به خاطر یه حرومزاده گریه کنی
بعد گوشی رو قطع کرد و حتی نداشت من حرفمو بزنم عوضی حالم ازش به هم میخوره
۲۳.۲k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.