فیک جیمین ( کیوت و خشن ) پارت ۲۳
از زبان سویونگ
داشتم با چمدونم از پله ها پایین میرفتم که جیمین رو دیدم
گفت : سویونگ کجا میری گفتم : به جهنم برو کنار ، از جلوم نرفت کنار گفت : تو هنوز زن منی پس توی این خونه میمونی گفتم : ببخشید نفهمیدم ؟! ما تا الان کی مثل یه زن و شوهر بودیم که این اولی یا دومین بار باشه از اون گذشته تو...تو جلوی چشمام یکی دیگه رو بوسیدی میفهمی چی میگم گفت : من میونگ رو دوست دارم ، دنیا روی سرم خراب شد یه خنده عصبی کردم و گفتم : چطور ازم انتظار داری اینجا بمونم من میرم تا شما هم راحت باشین .
چمدونم رو برداشتم و رفتم بیرون از عمارت سواره ماشینم شدم و رفتم عمارت بابام
توی راه اینقدر گریه کرده بودم که زیره چشمام قرمز شده بود مامانم وقتی دیدم با نگرانی اومد سمتم و گفت : سویونگ چیشده گریه کردمو مثل بچه کوچولو ها مامانم رو بغل کردم توی بغلش گریه کردم بعد از چند دقیقه رفتیم نشستیم روی مبل سرم رو گذاشتم روی پای مامانم و مامانم هم موهام رو نوازش میکرد گفتم : مامان میدونی چیشده....امروز صبح رفتم شرکت آقای پارک تا به جیمین بگم که دادگاه طلاقمون کی هست وقتی دره اتاقم رو باز کردم ......دیدم ....بازم گریم شدت گرفت .... جیمین داشت یکی رو می بوسید 😭😭 مامانم گفت : چیییی ؟ واقعاً از جیمین بعیده گفتم : میشه به لیا و مینا زنگ بزنی بیان پیشم گفت : حتما عزیزم
بعد از چند دقیقه دره خونمون زده شد لیا و مینا بودن اومدن تو
وقتی مینا منو دید گفت : سویونگ چیشده چرا چشمات اینطوریه مامانم همه چیز رو بهشون گفت لیا گفت : لعنت بهت پارک جیمین هنوز جیمین هیچ میونگ چطوری تونست اون که دوسته ما بود چطوری آخه دارم دیوونه میشم مینا گفت : بسه دیگه سویونگ قوی باش تو باید الان به فکر انتقام از اون دوتا باشی نه افسردگی بگیری
با صدای گریونم گفتم : آخه... چطوری ازشون انتقام بگیرم لیا گفت : از جیمین جدا نشو ، اشکام رو پاک کردم و گفتم : جدا نشم چیکار کنم گفت : میونگ حتماً به اون خونه رفت و آمد میکنه و همچنین تو و جیمین پدراتون باهم شریک هستن و شما به شرکت های هم رفت و آمد دارین از این روش میونگ رو بترکون
گفتم : آفرین آفرین لیااااا
داشتم با چمدونم از پله ها پایین میرفتم که جیمین رو دیدم
گفت : سویونگ کجا میری گفتم : به جهنم برو کنار ، از جلوم نرفت کنار گفت : تو هنوز زن منی پس توی این خونه میمونی گفتم : ببخشید نفهمیدم ؟! ما تا الان کی مثل یه زن و شوهر بودیم که این اولی یا دومین بار باشه از اون گذشته تو...تو جلوی چشمام یکی دیگه رو بوسیدی میفهمی چی میگم گفت : من میونگ رو دوست دارم ، دنیا روی سرم خراب شد یه خنده عصبی کردم و گفتم : چطور ازم انتظار داری اینجا بمونم من میرم تا شما هم راحت باشین .
چمدونم رو برداشتم و رفتم بیرون از عمارت سواره ماشینم شدم و رفتم عمارت بابام
توی راه اینقدر گریه کرده بودم که زیره چشمام قرمز شده بود مامانم وقتی دیدم با نگرانی اومد سمتم و گفت : سویونگ چیشده گریه کردمو مثل بچه کوچولو ها مامانم رو بغل کردم توی بغلش گریه کردم بعد از چند دقیقه رفتیم نشستیم روی مبل سرم رو گذاشتم روی پای مامانم و مامانم هم موهام رو نوازش میکرد گفتم : مامان میدونی چیشده....امروز صبح رفتم شرکت آقای پارک تا به جیمین بگم که دادگاه طلاقمون کی هست وقتی دره اتاقم رو باز کردم ......دیدم ....بازم گریم شدت گرفت .... جیمین داشت یکی رو می بوسید 😭😭 مامانم گفت : چیییی ؟ واقعاً از جیمین بعیده گفتم : میشه به لیا و مینا زنگ بزنی بیان پیشم گفت : حتما عزیزم
بعد از چند دقیقه دره خونمون زده شد لیا و مینا بودن اومدن تو
وقتی مینا منو دید گفت : سویونگ چیشده چرا چشمات اینطوریه مامانم همه چیز رو بهشون گفت لیا گفت : لعنت بهت پارک جیمین هنوز جیمین هیچ میونگ چطوری تونست اون که دوسته ما بود چطوری آخه دارم دیوونه میشم مینا گفت : بسه دیگه سویونگ قوی باش تو باید الان به فکر انتقام از اون دوتا باشی نه افسردگی بگیری
با صدای گریونم گفتم : آخه... چطوری ازشون انتقام بگیرم لیا گفت : از جیمین جدا نشو ، اشکام رو پاک کردم و گفتم : جدا نشم چیکار کنم گفت : میونگ حتماً به اون خونه رفت و آمد میکنه و همچنین تو و جیمین پدراتون باهم شریک هستن و شما به شرکت های هم رفت و آمد دارین از این روش میونگ رو بترکون
گفتم : آفرین آفرین لیااااا
۱۰۲.۹k
۲۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.