پارت1
ا/ت ویو
خب مثل همیشه امروز بابام اومد مدرسه میپرسین چرا؟. خب معلومه دوباره دعوا کردم زدم دماغ قلدر مدرسرو شکوندم. اخه مگه اون کیه که به من بی احترامی کنه.
بابا:آقای مدیر چه اتفاقی افتاده؟
مدیر:آقای کیم امروز دخترتون زده دماغ همکلاسیش رو شکونده،شما میدونید این اولین بارش نیست من مجبورم دخترتون رو اخراج کنم.
بابا:اه….بله درست میفرمایید پس من آلان ا/ت میبرم و لطفا هزینه درمان رو برام بفرستید،خداحافظ.
داخل ماشین:
بابا:ا/ت گفتم دردسر درست نکن ولی دوباره رفتی کار خودتو کردی الانم میریم مدرسه خودم ثبت نامه میکنم. (پدر ا/ت مدرسه داره و با آقای جئون شریکه)
ا/ت:باشه پدر
رفتیم پدر منو مدرسه خودش ثبت نامم کرد و قرار شد فردا فرمون بگیرم و برم.اه سرم خیلی درد میکنه دختره ی گاو موهامو کند ایش.
خونه
اخیش بالاخره رسیدیم خونه الان یک دوشه درست و حسابی میچسبه
۴۰مین بعد
خب اینم از دوش و جیش بوس لالا.
فردا:
فرممو پوشیدم خوشگله البته تقریبا.🫤
راننده رسونم رفتم پیش مدیری که بابام استخدام کرده و گفت برم پیش معلم.
کلاس:
معلم:خب دختر عزیزم تو باید ا/ت باشی!
ا/ت:بله (با لحن خیلی خشک)
معلم:بریم تو کلاس…….سلام بچه های امروز یه دانش لموز جدید داریم بیا تو ا/ت
ا/ت اومد
یکی از پسرای کلاس:خیلی خوشگله
اون یکی :وای اره بنتظر درخواست بدم قبول میکنه؟
اره دیگه پسرا کلا از خوشگلی و اندام ا/ت میگفتن و دخترا هم حرص میخوردن چون ا/ت خیلی خوشگل بود و اندام مناسبی داشت .اونا دوست داشتن با ا/ت دوست باشن تا بچه ها بهشون حسادت کنن
معلم:ساکت بچه ها..خب ا/ت خودتو معرفی کن
ا/ت:سلام کیم ا/ت هستم.(با لحن سرد)
معلم:همین!خب باشه برو پیش کوک بشین
ا/ت:بله
ا/ت ویو
رفتم پیش اون پس ه که معلم بهش اشاره کرده بود ازش خوشن نمیومد ولی مجبور بودم .نشستم معلم درسو گفت و من خوابیدم چون تو درس انگلیسی عالی بودم.صدا زنگ اومد بیدار شدم و یه لحظه نشد که دیدم بچه ها دور میزو گرفتن و دارن سروصدا میکنن و سؤالایی مثل چرا اومدی اینجا و میشه باهم دوست شیم تو سرم میپیچید. من از سروصدا بدم میومد پس شروع کردم سوالاتشونو جواب دادن و گفتم با هیچکدومشون دوست نمیشم و دلیل اینکه اومدم هم فقط بخشی ازشو گفتم که به خاطر دعوا اومدم که یکدفه یه دختری داد زد برید کنار و نمیدونم چرا همه ازش اطلاعت کردن و رفتن و اون با دو تا دختر کنارش و گفت:سلام میای با هم آشنا بشیم؟
به نظر آدم خوبی نبود پس گفتم:نه نمیخوام.پچ پچ بچه ها شروع شد دختره گفت :هه فرست دوستی با منو از دست دادی این فرست گیره هیچ کس نمیومد.
من گفتم:تو کی هستی که بخوام فرست دوستی باهاتو از دست بدم حالا؟ پسره که اسمش کوک بود داشن من و دختررو نگاه میکرد با این حرف من پوزخندی زد ولی سریع جعمش کرد
دختر با خنده و عصبانیت گفت:من قلدر مدرسم.حالا که جوابت منفی بود منتظر اتفاق های بدی باش
من سر تا پاشو نگاه کردم و یه پوزخند صدا دار زدم و روند اونور کردم دختره با عصبانیت گفت دخترا بریمبه کارمون برسیم اینو ولش کنید اون پوتا دختر هم اطاعت کردن و با دختره رفتن بیرون کلاس و من همه س مو گذاشتم رو میز و چشمامو بستم که ۵مین بعد صدای گریه شنیدم
عکس فرم مدرسه
شرط ها:
لایک:۹
فالو:۷
کامنت:۱۰
تا پارت
بعد خداحافظ
خب مثل همیشه امروز بابام اومد مدرسه میپرسین چرا؟. خب معلومه دوباره دعوا کردم زدم دماغ قلدر مدرسرو شکوندم. اخه مگه اون کیه که به من بی احترامی کنه.
بابا:آقای مدیر چه اتفاقی افتاده؟
مدیر:آقای کیم امروز دخترتون زده دماغ همکلاسیش رو شکونده،شما میدونید این اولین بارش نیست من مجبورم دخترتون رو اخراج کنم.
بابا:اه….بله درست میفرمایید پس من آلان ا/ت میبرم و لطفا هزینه درمان رو برام بفرستید،خداحافظ.
داخل ماشین:
بابا:ا/ت گفتم دردسر درست نکن ولی دوباره رفتی کار خودتو کردی الانم میریم مدرسه خودم ثبت نامه میکنم. (پدر ا/ت مدرسه داره و با آقای جئون شریکه)
ا/ت:باشه پدر
رفتیم پدر منو مدرسه خودش ثبت نامم کرد و قرار شد فردا فرمون بگیرم و برم.اه سرم خیلی درد میکنه دختره ی گاو موهامو کند ایش.
خونه
اخیش بالاخره رسیدیم خونه الان یک دوشه درست و حسابی میچسبه
۴۰مین بعد
خب اینم از دوش و جیش بوس لالا.
فردا:
فرممو پوشیدم خوشگله البته تقریبا.🫤
راننده رسونم رفتم پیش مدیری که بابام استخدام کرده و گفت برم پیش معلم.
کلاس:
معلم:خب دختر عزیزم تو باید ا/ت باشی!
ا/ت:بله (با لحن خیلی خشک)
معلم:بریم تو کلاس…….سلام بچه های امروز یه دانش لموز جدید داریم بیا تو ا/ت
ا/ت اومد
یکی از پسرای کلاس:خیلی خوشگله
اون یکی :وای اره بنتظر درخواست بدم قبول میکنه؟
اره دیگه پسرا کلا از خوشگلی و اندام ا/ت میگفتن و دخترا هم حرص میخوردن چون ا/ت خیلی خوشگل بود و اندام مناسبی داشت .اونا دوست داشتن با ا/ت دوست باشن تا بچه ها بهشون حسادت کنن
معلم:ساکت بچه ها..خب ا/ت خودتو معرفی کن
ا/ت:سلام کیم ا/ت هستم.(با لحن سرد)
معلم:همین!خب باشه برو پیش کوک بشین
ا/ت:بله
ا/ت ویو
رفتم پیش اون پس ه که معلم بهش اشاره کرده بود ازش خوشن نمیومد ولی مجبور بودم .نشستم معلم درسو گفت و من خوابیدم چون تو درس انگلیسی عالی بودم.صدا زنگ اومد بیدار شدم و یه لحظه نشد که دیدم بچه ها دور میزو گرفتن و دارن سروصدا میکنن و سؤالایی مثل چرا اومدی اینجا و میشه باهم دوست شیم تو سرم میپیچید. من از سروصدا بدم میومد پس شروع کردم سوالاتشونو جواب دادن و گفتم با هیچکدومشون دوست نمیشم و دلیل اینکه اومدم هم فقط بخشی ازشو گفتم که به خاطر دعوا اومدم که یکدفه یه دختری داد زد برید کنار و نمیدونم چرا همه ازش اطلاعت کردن و رفتن و اون با دو تا دختر کنارش و گفت:سلام میای با هم آشنا بشیم؟
به نظر آدم خوبی نبود پس گفتم:نه نمیخوام.پچ پچ بچه ها شروع شد دختره گفت :هه فرست دوستی با منو از دست دادی این فرست گیره هیچ کس نمیومد.
من گفتم:تو کی هستی که بخوام فرست دوستی باهاتو از دست بدم حالا؟ پسره که اسمش کوک بود داشن من و دختررو نگاه میکرد با این حرف من پوزخندی زد ولی سریع جعمش کرد
دختر با خنده و عصبانیت گفت:من قلدر مدرسم.حالا که جوابت منفی بود منتظر اتفاق های بدی باش
من سر تا پاشو نگاه کردم و یه پوزخند صدا دار زدم و روند اونور کردم دختره با عصبانیت گفت دخترا بریمبه کارمون برسیم اینو ولش کنید اون پوتا دختر هم اطاعت کردن و با دختره رفتن بیرون کلاس و من همه س مو گذاشتم رو میز و چشمامو بستم که ۵مین بعد صدای گریه شنیدم
عکس فرم مدرسه
شرط ها:
لایک:۹
فالو:۷
کامنت:۱۰
تا پارت
بعد خداحافظ
۸.۹k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.