چند پارتی
چند پارتی
part:1
با استرس در رو وا کردم فقط امیدوار بودم که خونه نباشه یا خواب باشه رفتم تو هال که دیدم هیچکی نیست خداروش.. که یهو محکم برخورد کردم با دیوار
ا.ت:ایییی
هیونجین:کجا بودی(عصبی)
ا.ت:ب.بهت...میگم
هیونجین :منتظرم بگو (عصبی)
معلوم بود خیلی عصبیِ البته حق ام داشت چون من کلا چهارده سالم بود،لباسم خیلی کوتاه بود و الان ساعت۲ شب بود و جز ما دو تا کسی دیگه ای تو خونه نبود چون مادر پدر مون تو یه تصادف مردن رفتم رو مبل نشستم و سرم پایین بردم
هیونجین:بگو کجا بودی(سعی در خونسردی)
ا.ت:اگه بگم دعوام نمیکنی
هیونجین:.....نه بگو کجا بودی با این لباسه....هوفففف
ا.ت:ب.بار
هیونجین:چند سالته(داد)
ا.ت:۱۴(بغض)
هیونجین:اصلا سنت قانونی شده که بخوای بری بار(داد)
ا.ت:(گریه)
هیونجین:کی بهت گفت با این لباس بری اگه بلایی سرت میومد(عربده)
ا.ت:تو بهم هق قول دادی دعوام نکنی(گریه)
پسرک بدون هیچ حرفی کتش رو از خونه برداشت و رفتم بیرون در رو هم قفل کرد و کلید رو با خودش برد چون طبقه ششم هم بودن قطعا کسی از پنجره نمیتونست بره بیرون
دختر کوچولو قصه ما بی صدا گریه میکرد و هی دستش رو چنگ میزد این یکی از عادت هاش بود وقتی که عصبی یا ناراحت میشد دستش رو چنگ میگرفت جوری خون بیاد این سری هم برخلاف سری های قبل داداشش نبود که مانع این بشه که دستش زخم بشه و همه جا رو خون ورداشته بود
۱ ساعت بعد
با خواب بدی که دیدم از خوای پریدم و یه جیغ بلند زدم دیدم که رو مبل خوابم برده بود دل درد عجیبی داشتم رفتم لباسم رو عوض کردم و خوابیدم رو تخت گفتم شاید بهتر بشه ولی نشد اینقدر درد میکرد که دستام رو مچ کرده بود و سفت فشار میدادم هیونجین هم نبود که آرومم کنه سعی کردم با همون دل درد بخوابم
ویو هیونجین
خیلی عصبی بودم تنها کاری که میتونستم بکنم این بود که برم پیش چان تا آرومم کنه پس به سمت خونه اش رفتم رفتم و زنگ در رو زدم کمی طول کشید تا بالاخره وا کرد
چان:این وقت شب اینجا چیکار میکنی(خوابالود)
هیونجین:بزار بیام تو بهت بگم هوا سرده
چان:بیا(خوابالود)
رفتم تو که دیدم رخت خواب هاش تو هال ریخته
هیونجین:رو زمین میخوابی(سعی در اینکه نخنده)
چان:نه بابا با هانا دعوا کردم رخت خوابم رو داد تو هال بخوابم
هیونجین:تو خواهرت هم همیشه در حال دعوا هستید ها
ادامه دارد....
#بی_تی_اس #استری_کیدز #نامجون #جین #شوگا #یونگی #اگوست_دی #جیهوپ #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #هان #چان #چانگبین #فلیکس #هیونجین #لینو #سونگمین #جونگین #کیپاپ #کیدراما
part:1
با استرس در رو وا کردم فقط امیدوار بودم که خونه نباشه یا خواب باشه رفتم تو هال که دیدم هیچکی نیست خداروش.. که یهو محکم برخورد کردم با دیوار
ا.ت:ایییی
هیونجین:کجا بودی(عصبی)
ا.ت:ب.بهت...میگم
هیونجین :منتظرم بگو (عصبی)
معلوم بود خیلی عصبیِ البته حق ام داشت چون من کلا چهارده سالم بود،لباسم خیلی کوتاه بود و الان ساعت۲ شب بود و جز ما دو تا کسی دیگه ای تو خونه نبود چون مادر پدر مون تو یه تصادف مردن رفتم رو مبل نشستم و سرم پایین بردم
هیونجین:بگو کجا بودی(سعی در خونسردی)
ا.ت:اگه بگم دعوام نمیکنی
هیونجین:.....نه بگو کجا بودی با این لباسه....هوفففف
ا.ت:ب.بار
هیونجین:چند سالته(داد)
ا.ت:۱۴(بغض)
هیونجین:اصلا سنت قانونی شده که بخوای بری بار(داد)
ا.ت:(گریه)
هیونجین:کی بهت گفت با این لباس بری اگه بلایی سرت میومد(عربده)
ا.ت:تو بهم هق قول دادی دعوام نکنی(گریه)
پسرک بدون هیچ حرفی کتش رو از خونه برداشت و رفتم بیرون در رو هم قفل کرد و کلید رو با خودش برد چون طبقه ششم هم بودن قطعا کسی از پنجره نمیتونست بره بیرون
دختر کوچولو قصه ما بی صدا گریه میکرد و هی دستش رو چنگ میزد این یکی از عادت هاش بود وقتی که عصبی یا ناراحت میشد دستش رو چنگ میگرفت جوری خون بیاد این سری هم برخلاف سری های قبل داداشش نبود که مانع این بشه که دستش زخم بشه و همه جا رو خون ورداشته بود
۱ ساعت بعد
با خواب بدی که دیدم از خوای پریدم و یه جیغ بلند زدم دیدم که رو مبل خوابم برده بود دل درد عجیبی داشتم رفتم لباسم رو عوض کردم و خوابیدم رو تخت گفتم شاید بهتر بشه ولی نشد اینقدر درد میکرد که دستام رو مچ کرده بود و سفت فشار میدادم هیونجین هم نبود که آرومم کنه سعی کردم با همون دل درد بخوابم
ویو هیونجین
خیلی عصبی بودم تنها کاری که میتونستم بکنم این بود که برم پیش چان تا آرومم کنه پس به سمت خونه اش رفتم رفتم و زنگ در رو زدم کمی طول کشید تا بالاخره وا کرد
چان:این وقت شب اینجا چیکار میکنی(خوابالود)
هیونجین:بزار بیام تو بهت بگم هوا سرده
چان:بیا(خوابالود)
رفتم تو که دیدم رخت خواب هاش تو هال ریخته
هیونجین:رو زمین میخوابی(سعی در اینکه نخنده)
چان:نه بابا با هانا دعوا کردم رخت خوابم رو داد تو هال بخوابم
هیونجین:تو خواهرت هم همیشه در حال دعوا هستید ها
ادامه دارد....
#بی_تی_اس #استری_کیدز #نامجون #جین #شوگا #یونگی #اگوست_دی #جیهوپ #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #هان #چان #چانگبین #فلیکس #هیونجین #لینو #سونگمین #جونگین #کیپاپ #کیدراما
۵.۳k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.