تلافی
(ارسلان)
جلوی در محراب اینا منتظر بودیم که بیان و حرکت کنیم چند دقیقه به همون صورت گذاشت که بلاخره رسیدن بعد سلام و احوالپرسی من گفتم (من)چقدر دیر کردید
(دیانا)ببخشید ترافیک بود
(من)این وقت شب ترافیک
(دیانا)اع وا فهمیدی
دوغ گفتم تغصیر من بود
همه همه خندیدن که متین گفت (متین)حالا ولش کنید این حرفا رو زنونه مردونه کنیم یا چی؟
دخترا هم زمان گفتن (دخترا)گزینه یک.و زند زیر خنده من گفتم (من)نخیر گور خوندید پسر ها هم سرشون رو به نشونه مثبت بالا پایین کردم که دخترا ناراضی بودن که تعصیری نداشت و مهشاد زد به پهلو دیانا و گفت (مهشاد)ایشششش دیا اینم شوعر تو کردی
دیانا در حالی که پهلوش رو میمالید گفت (دیانا)خفه بابا ب ت چ میمون
(نیکا)ااااااا بسه دیگه تکلیف ما رو روشن کنید ببینم (مهراب (خوب من،مهشاد ،متین و نیکا تو ی ماشین ارسلان ،ذیانا،محمد و پانیذ یک ماشین.
(مهشاد)وایسا وایسا ببینم من ماشینم رو دست اینا نمیدم ها نیکو و دیا که هیچ محمد هم که سرعت میره اصلان،میمونه ارسلان که،نمیدونم دست فرمونش چطوره
(دیانا)اع خو چیه بلد نیستم کسی هم بهم یاد نداد
(من)این که قصه نداره خودم یادت میدم
(دیانا)ن زحمت نمیدم
(من)زحمتی نیست
(متین)بسه شما هم تعارف تیکه پاره میکنید به هم. مهشاد تو هم اعتماد کن ارسلان دست فرمونش خوبه
همه سرشون رو به نشونه مثبت بالا پایین کردن جوز نیکا همه نگاه ها روش بود که سرش رو نمایشی خاروند و گفت (نیکا)چیه خو من چه بدونم دست فرمونش چطوره وقتی ندیدم
همه زدن زیر خندیدن که مهشاد گفت (مهشاد)اوکی آقا جهنم و ضرر ماشین تقدیم به شما فقط بریم که وقت تنگه
همه موافقت کردن که مهشاد اومد سمتم و سویچ رو بهم داد و خودش رفت سمت ماشین محراب درع ماشین رو باز کردم که پانیذ سری رفت عقب و گفت(پانیذ)آقا با من کاری نداشته باشید میخوام بکپم.
محمد هم نشست پشت و گفت (محمد)منم همین طور روز سخت و پور کاری داشتم میخوام بخوابم
منو دیانا نگاهی به هم کردیم و یک دفع زدیم زیر خنده و نشستیم سر جامون همین که نشستیم اول گوشی خودم رو به ماشین وصل کردم که آهنگ بزارم و اولی آهنگی که پلی شد لب ساحل پنج صبح بود که من عاشقش بودم و هستم و خواهم بود شروع کردم به رانندگی و زیر لب با آهنگ زمزمه میکردم که نگاهم به دیانا افتاد به منظره بیرون نگاه میکرد و زیر لب با آهنگ میخوند اون از تماشای منظره بیرون لذت میبرد من از تماشای اون.
وای من خول شدم....
پارت _۲۱
اینم دو پارتی که دیشب گفتم🙃🙂
دیروز نشد پارت بزارم ولی به جاش امروز دوتا گذاشتم.
تا اینجا که ایشالا راضی هستید دوزتان؟
حمایتتتتتتتتتت
جلوی در محراب اینا منتظر بودیم که بیان و حرکت کنیم چند دقیقه به همون صورت گذاشت که بلاخره رسیدن بعد سلام و احوالپرسی من گفتم (من)چقدر دیر کردید
(دیانا)ببخشید ترافیک بود
(من)این وقت شب ترافیک
(دیانا)اع وا فهمیدی
دوغ گفتم تغصیر من بود
همه همه خندیدن که متین گفت (متین)حالا ولش کنید این حرفا رو زنونه مردونه کنیم یا چی؟
دخترا هم زمان گفتن (دخترا)گزینه یک.و زند زیر خنده من گفتم (من)نخیر گور خوندید پسر ها هم سرشون رو به نشونه مثبت بالا پایین کردم که دخترا ناراضی بودن که تعصیری نداشت و مهشاد زد به پهلو دیانا و گفت (مهشاد)ایشششش دیا اینم شوعر تو کردی
دیانا در حالی که پهلوش رو میمالید گفت (دیانا)خفه بابا ب ت چ میمون
(نیکا)ااااااا بسه دیگه تکلیف ما رو روشن کنید ببینم (مهراب (خوب من،مهشاد ،متین و نیکا تو ی ماشین ارسلان ،ذیانا،محمد و پانیذ یک ماشین.
(مهشاد)وایسا وایسا ببینم من ماشینم رو دست اینا نمیدم ها نیکو و دیا که هیچ محمد هم که سرعت میره اصلان،میمونه ارسلان که،نمیدونم دست فرمونش چطوره
(دیانا)اع خو چیه بلد نیستم کسی هم بهم یاد نداد
(من)این که قصه نداره خودم یادت میدم
(دیانا)ن زحمت نمیدم
(من)زحمتی نیست
(متین)بسه شما هم تعارف تیکه پاره میکنید به هم. مهشاد تو هم اعتماد کن ارسلان دست فرمونش خوبه
همه سرشون رو به نشونه مثبت بالا پایین کردن جوز نیکا همه نگاه ها روش بود که سرش رو نمایشی خاروند و گفت (نیکا)چیه خو من چه بدونم دست فرمونش چطوره وقتی ندیدم
همه زدن زیر خندیدن که مهشاد گفت (مهشاد)اوکی آقا جهنم و ضرر ماشین تقدیم به شما فقط بریم که وقت تنگه
همه موافقت کردن که مهشاد اومد سمتم و سویچ رو بهم داد و خودش رفت سمت ماشین محراب درع ماشین رو باز کردم که پانیذ سری رفت عقب و گفت(پانیذ)آقا با من کاری نداشته باشید میخوام بکپم.
محمد هم نشست پشت و گفت (محمد)منم همین طور روز سخت و پور کاری داشتم میخوام بخوابم
منو دیانا نگاهی به هم کردیم و یک دفع زدیم زیر خنده و نشستیم سر جامون همین که نشستیم اول گوشی خودم رو به ماشین وصل کردم که آهنگ بزارم و اولی آهنگی که پلی شد لب ساحل پنج صبح بود که من عاشقش بودم و هستم و خواهم بود شروع کردم به رانندگی و زیر لب با آهنگ زمزمه میکردم که نگاهم به دیانا افتاد به منظره بیرون نگاه میکرد و زیر لب با آهنگ میخوند اون از تماشای منظره بیرون لذت میبرد من از تماشای اون.
وای من خول شدم....
پارت _۲۱
اینم دو پارتی که دیشب گفتم🙃🙂
دیروز نشد پارت بزارم ولی به جاش امروز دوتا گذاشتم.
تا اینجا که ایشالا راضی هستید دوزتان؟
حمایتتتتتتتتتت
۷.۵k
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.