فیک angel from earth تهکوک پارت 1
1 اکتبر سال 2015دو پسر توی ساختمان بیگ هیت مشغول تمرین بودن. پسر بزرگ تر تهیونک و پسر کوچکتر جونگ کوک بود. حدود 4 ساعت بی وقفه تمرین داشتن تا این ک پسر کوچک تر ی دفعه روی زمین افتاد و نفس نفس میزد ، ته سریع به سمت کوک دویید
تهیونگ: جونکوکی چت شده؟
جونگ کوک: چیزی نیست... فکنم زیاد فشار اوردم (لبخند و کمی بی حالی)
تهیونگ: واقعا؟ ما که تازه شروع کردیم (خنده ریز)
یکم به صورت عرق کرده پسر کوچک نگاه کرد
تهیونگ: فکنم زیاد روی کردیم(مکث) نظرت چیه دیگه بریم؟
جونگ کوک بلند شد و با تهیونک از ساختمون بیگ هیت بیرون زدن
توی ایسگاه اتوبوس ایستادن و منتظر اتوبوس موندن
تهیونگ: جونکوکی بریم یکم نوشیدنی بزنیم؟
جونگ کوک: ولی ما به سن قانونی نرسیدیم.....
*تهیونگ(خنده)
تهیونگ: منظورم آب میوه بود!
جونگ کوک: ولی من شیر موز میخاممم(کیوت)
*جونگکوک(ذل زدن به تهیونگ)
*تهکوک(خنده بلند)
*تهیونگ پا میشه میره آب میوه و شیر موز میخره
جونگ کوک: می.. گم.... ته.یونگ....(داره شیر موز میخوره)
تهیونگ: هومم؟
جونگکوک: ستاره ها.... امشب خیلی خشگلن(قلپ شیر موز)
تهیونگ: راس میگی(مکث) میگم مگه ما منتظر اتوبوس نبودیم؟
جونگکوک:اره
تهیونگ: خب همین الان رد شد! بدو باید بش برسیممم
*تهیونگ سریع پا میشه و میدوعه
جونگکوک: هییی! وایسا منم برسمممم(عربده)
*تهکوک (خنده بلند)
با بیاد اوردن این خاطره لب خندی روی صورتش اومد و دباره زیر بارون قدم زدــــــــــــــــــــــ
تهیونگ: جونکوکی چت شده؟
جونگ کوک: چیزی نیست... فکنم زیاد فشار اوردم (لبخند و کمی بی حالی)
تهیونگ: واقعا؟ ما که تازه شروع کردیم (خنده ریز)
یکم به صورت عرق کرده پسر کوچک نگاه کرد
تهیونگ: فکنم زیاد روی کردیم(مکث) نظرت چیه دیگه بریم؟
جونگ کوک بلند شد و با تهیونک از ساختمون بیگ هیت بیرون زدن
توی ایسگاه اتوبوس ایستادن و منتظر اتوبوس موندن
تهیونگ: جونکوکی بریم یکم نوشیدنی بزنیم؟
جونگ کوک: ولی ما به سن قانونی نرسیدیم.....
*تهیونگ(خنده)
تهیونگ: منظورم آب میوه بود!
جونگ کوک: ولی من شیر موز میخاممم(کیوت)
*جونگکوک(ذل زدن به تهیونگ)
*تهکوک(خنده بلند)
*تهیونگ پا میشه میره آب میوه و شیر موز میخره
جونگ کوک: می.. گم.... ته.یونگ....(داره شیر موز میخوره)
تهیونگ: هومم؟
جونگکوک: ستاره ها.... امشب خیلی خشگلن(قلپ شیر موز)
تهیونگ: راس میگی(مکث) میگم مگه ما منتظر اتوبوس نبودیم؟
جونگکوک:اره
تهیونگ: خب همین الان رد شد! بدو باید بش برسیممم
*تهیونگ سریع پا میشه و میدوعه
جونگکوک: هییی! وایسا منم برسمممم(عربده)
*تهکوک (خنده بلند)
با بیاد اوردن این خاطره لب خندی روی صورتش اومد و دباره زیر بارون قدم زدــــــــــــــــــــــ
۴.۷k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.