بعدش برآید بغلم کردو بردم تو اتاق و گذاشتم روتخت و روم خی
بعدش برآید بغلم کردو بردم تو اتاق و گذاشتم روتخت و روم خیمه زد اول اون لباسای منو در آورد بعدش من لباسای اونو الان نه من لباس زیر داشتم نه اون بعد شروع کرد به مارک گذاشتن رو گردنم
+اههه جونگ کوک درد داره
_جونگ کوک؟
+اهههه ددییی ددی
_بیبی گردنت هم مثل لبات خوشمزست
بعد از چند مین رفت سراغ سینه هامو یکی میخورد اون یکی رو گرفت تو دستش و فشار میداد و گاهی هم دستشو از رونم تا اهم اهم یعنی همون پوسیم میکشید(عم تسبیه من کو...اهاایناهاش📿😂)بعد از چند دقیقه که از سینه هام دل کند یه چیزو داخل پوسیم احساس کردم انگشت فاکش و کرده بود تو پوسیم
+اهههه ددی درد داره لطفاتکون نده اههه نکن
_اوممم بیبی خیلی تنگی نمیشه انگشتم و تکون داد
+اههه دیگه نمیتونم ددییی تروخدادرش بیار
_بگو ببینم بیبی تو توی بار به کی میگفتی من به هیچکس نمیگم ددیی من فقط ددی خودمم(پوزخند)
+اههه ددی غلط کردم بکشش بیرون
بااین حرفم انگشتش و بیشتر تکون داد و دوتااز انگشتای دیگشم واردم کرد
+اههه وایی نمیشه دیگه نکن ددی دارم از درد میمیرم
_بیبی تو قراره حجم بیشتری و تو خودت احساس کنی
+وایی نه آه آه
_بیبی خیلی تنگی آه
وقتی که انگشتاشو
+اههه جونگ کوک درد داره
_جونگ کوک؟
+اهههه ددییی ددی
_بیبی گردنت هم مثل لبات خوشمزست
بعد از چند مین رفت سراغ سینه هامو یکی میخورد اون یکی رو گرفت تو دستش و فشار میداد و گاهی هم دستشو از رونم تا اهم اهم یعنی همون پوسیم میکشید(عم تسبیه من کو...اهاایناهاش📿😂)بعد از چند دقیقه که از سینه هام دل کند یه چیزو داخل پوسیم احساس کردم انگشت فاکش و کرده بود تو پوسیم
+اهههه ددی درد داره لطفاتکون نده اههه نکن
_اوممم بیبی خیلی تنگی نمیشه انگشتم و تکون داد
+اههه دیگه نمیتونم ددییی تروخدادرش بیار
_بگو ببینم بیبی تو توی بار به کی میگفتی من به هیچکس نمیگم ددیی من فقط ددی خودمم(پوزخند)
+اههه ددی غلط کردم بکشش بیرون
بااین حرفم انگشتش و بیشتر تکون داد و دوتااز انگشتای دیگشم واردم کرد
+اههه وایی نمیشه دیگه نکن ددی دارم از درد میمیرم
_بیبی تو قراره حجم بیشتری و تو خودت احساس کنی
+وایی نه آه آه
_بیبی خیلی تنگی آه
وقتی که انگشتاشو
۵۴۲
۲۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.