part 63
part 63
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
ساناز
خدایا چرا من؟!
مگه من چیکار کردم؟
به سهیل یه فرصت دوباره دادم ولی ای کاش نمیدادم لااقل راحتتر دل میکندم ازش:((
اون بابای آشغالم سهیلو نمیدونم چجوری پیدا کرده و ناپدیدش کرده هرچی ازش میپرسم میگه جاش امنه جاش امنه اه
من اگه نخوام با سعید ازدواج کنم باید چیکار کنم؟
سعید سارارو دوست داره من هرچقدرم تلاش کنم فایده ای نداره ولی بابام ارث و میراث چشماشو کور کرده هی میگه اگه تو با سعید ازدواج کنی هممون پولدار میشیم تف به این شانس اه؛.
فهمیدم!
باید از خود سعید کمک بگیرم...
گوشیمو برداشتم و به سعید زنگ زدم
سعید:بله؟
ساناز:سلام سعید خوبی؟منم ساناز
سعید:سلام دختر عمو خوبم تو چطوری؟
ساناز:اصلن خوب نیستم.سعید باید کمکم کنی
سعید:چی شده مگه؟
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
ساناز
خدایا چرا من؟!
مگه من چیکار کردم؟
به سهیل یه فرصت دوباره دادم ولی ای کاش نمیدادم لااقل راحتتر دل میکندم ازش:((
اون بابای آشغالم سهیلو نمیدونم چجوری پیدا کرده و ناپدیدش کرده هرچی ازش میپرسم میگه جاش امنه جاش امنه اه
من اگه نخوام با سعید ازدواج کنم باید چیکار کنم؟
سعید سارارو دوست داره من هرچقدرم تلاش کنم فایده ای نداره ولی بابام ارث و میراث چشماشو کور کرده هی میگه اگه تو با سعید ازدواج کنی هممون پولدار میشیم تف به این شانس اه؛.
فهمیدم!
باید از خود سعید کمک بگیرم...
گوشیمو برداشتم و به سعید زنگ زدم
سعید:بله؟
ساناز:سلام سعید خوبی؟منم ساناز
سعید:سلام دختر عمو خوبم تو چطوری؟
ساناز:اصلن خوب نیستم.سعید باید کمکم کنی
سعید:چی شده مگه؟
۲۱۲
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.