پارت۱۹...من مال توعم
+:دختره عوضی...به تو ربطی نداره..اگه تو نبودی الان من اینطوری نبودم...فک کردی من اسکلم؟هاننن...دکتر میفرستی بهم دست بزنه...تو غذام سم میریزی فک میکنی من نفهمم؟*عربده،عصبی*
جینا:اره...من کردم من دکتر فرستادم تا بهت تج*اوز کنه من تو غذات سمریختم...چون تو داری عشقمو کسی که میمیرم بخاطرش رو ازم دور میکنی..جیمین هر روز بدتر از دیروز باهام سرد میشه..ی نگاهم بهمنمیکنه..محبت و عشقی که لایق منه رو به تو میده
*۵روز بعد*
ویوات:
چند روزیه حالم بهتر شده حدقل میتونم داخل عمارت رو دور بزنم..تصمیم گرفتم برم پیش کوک...نمیخواستم مانع عشق جینا باشم..کلا تو فکر خیالات خودم محو میشدم..ی چند ساعت بعد جیمین اومد ولی باهاش سرد بودم که اجوما گفت بیام شام رفتم سر میز
_:چرا باهام سردی؟
+:....
_:ات..چون رفتم؟میخواستم ببینم جریان اون فیلم چی بود..که فهمیدم کی خودشو..تو جا زده
+:هوم
_:نگام کن...زیر چشمات سیاه شده..صورتتم لاغر تر از چند روز پیش شده..غذا خوب نمیخوری؟
+:میخورم...میخواستم ی چیزی بگم...میرم پیش کوک..نپرس چرا..یا دلیل ازم نخا...*سرد*
ات پاشد بره تو اتاقش که جیمین دویید از پشت بغلش کرد و اتو از کمرچسبوند بخودش..
_:میخوای ولم کنی؟چون رفتم؟ات..من عاشقتم..بدون تو نمیتونم..میخوای منو..
+:جینا...جینا بیشتر از من دوست داره..نه این که دوست ندارم نه دوست دارم..ولی حس میکنم اون لایق توعه...اون کافیه..من..
_:هع...میخوای کسی که بخاطرش چند ماه کتکت زدم و باهات سرد بودمو دوس داشته باشم؟
+:چی؟
_:تو اون فیلم اون بود...با میکاپ خودشو شبیه تو کرده بود
+:ولی اون...من دیگه واقعا نمیدونم چیکار کنم
_:ات..میخوای بری؟باشه..برو...ببینم میتونی با عذاب وجدان زندگی کنی؟..جینا پدرم رو با مسمویت کشت..میخوای با ی قاتل زندگی کنم؟باشه..میکنم برو
+:ج..ی..می..ن
_:برو*داد*
ویوات:
تو دلم به خودم لعنت فرستادم که حرفای اون دخترو باور کردم.. جیمینو بغل کردم ولی خواست ردم کنه که بوسیدمش..میدونستم نمیتونه با بوسه هام طاقت بیاره...لباشو از لبم جدا کردو اومد جلو گوشم زمزمه کرد
_:داری دیوونم میکنی*اروم*
+:همین قصدو دارم*خواهرم با لحن خاک بر سری گفت😓*
_:آمادگیشو داری؟*اروم*
+:نداشتم که اینجوری نمیکردم*اروم*
ویوادمین:
*ابروم رفت قشنگ😔*ات پاهاشو دور کمر جیمین حلقه کرد و جیمینم از کمرش گرفتو برد اتاق و تا ۱ ساعت دعا خوندن...بعد ات رفت حموم و اومد
+:یا اونورو نگا کن میخوام لباس بپوشم
_:من که دو دیقه پیش لختتو دیدم*چشمای خمار*
+:الان نبین خب
_:چطور چیزی که مال منه رو نگا نکنم؟
+:جیمین میگیرم ی جوری میزنمت گریه کنیا
_:بیا بزن گریه کنم
کشتین منو سر پارت جدید
شاید فیک کوک رو بزارم*فصل دوعه اون یکی فیک*
+:دختره عوضی...به تو ربطی نداره..اگه تو نبودی الان من اینطوری نبودم...فک کردی من اسکلم؟هاننن...دکتر میفرستی بهم دست بزنه...تو غذام سم میریزی فک میکنی من نفهمم؟*عربده،عصبی*
جینا:اره...من کردم من دکتر فرستادم تا بهت تج*اوز کنه من تو غذات سمریختم...چون تو داری عشقمو کسی که میمیرم بخاطرش رو ازم دور میکنی..جیمین هر روز بدتر از دیروز باهام سرد میشه..ی نگاهم بهمنمیکنه..محبت و عشقی که لایق منه رو به تو میده
*۵روز بعد*
ویوات:
چند روزیه حالم بهتر شده حدقل میتونم داخل عمارت رو دور بزنم..تصمیم گرفتم برم پیش کوک...نمیخواستم مانع عشق جینا باشم..کلا تو فکر خیالات خودم محو میشدم..ی چند ساعت بعد جیمین اومد ولی باهاش سرد بودم که اجوما گفت بیام شام رفتم سر میز
_:چرا باهام سردی؟
+:....
_:ات..چون رفتم؟میخواستم ببینم جریان اون فیلم چی بود..که فهمیدم کی خودشو..تو جا زده
+:هوم
_:نگام کن...زیر چشمات سیاه شده..صورتتم لاغر تر از چند روز پیش شده..غذا خوب نمیخوری؟
+:میخورم...میخواستم ی چیزی بگم...میرم پیش کوک..نپرس چرا..یا دلیل ازم نخا...*سرد*
ات پاشد بره تو اتاقش که جیمین دویید از پشت بغلش کرد و اتو از کمرچسبوند بخودش..
_:میخوای ولم کنی؟چون رفتم؟ات..من عاشقتم..بدون تو نمیتونم..میخوای منو..
+:جینا...جینا بیشتر از من دوست داره..نه این که دوست ندارم نه دوست دارم..ولی حس میکنم اون لایق توعه...اون کافیه..من..
_:هع...میخوای کسی که بخاطرش چند ماه کتکت زدم و باهات سرد بودمو دوس داشته باشم؟
+:چی؟
_:تو اون فیلم اون بود...با میکاپ خودشو شبیه تو کرده بود
+:ولی اون...من دیگه واقعا نمیدونم چیکار کنم
_:ات..میخوای بری؟باشه..برو...ببینم میتونی با عذاب وجدان زندگی کنی؟..جینا پدرم رو با مسمویت کشت..میخوای با ی قاتل زندگی کنم؟باشه..میکنم برو
+:ج..ی..می..ن
_:برو*داد*
ویوات:
تو دلم به خودم لعنت فرستادم که حرفای اون دخترو باور کردم.. جیمینو بغل کردم ولی خواست ردم کنه که بوسیدمش..میدونستم نمیتونه با بوسه هام طاقت بیاره...لباشو از لبم جدا کردو اومد جلو گوشم زمزمه کرد
_:داری دیوونم میکنی*اروم*
+:همین قصدو دارم*خواهرم با لحن خاک بر سری گفت😓*
_:آمادگیشو داری؟*اروم*
+:نداشتم که اینجوری نمیکردم*اروم*
ویوادمین:
*ابروم رفت قشنگ😔*ات پاهاشو دور کمر جیمین حلقه کرد و جیمینم از کمرش گرفتو برد اتاق و تا ۱ ساعت دعا خوندن...بعد ات رفت حموم و اومد
+:یا اونورو نگا کن میخوام لباس بپوشم
_:من که دو دیقه پیش لختتو دیدم*چشمای خمار*
+:الان نبین خب
_:چطور چیزی که مال منه رو نگا نکنم؟
+:جیمین میگیرم ی جوری میزنمت گریه کنیا
_:بیا بزن گریه کنم
کشتین منو سر پارت جدید
شاید فیک کوک رو بزارم*فصل دوعه اون یکی فیک*
۷.۹k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.