چی میشد اگه....(پارت ویژه)
چی میشد اگه لوسی با سیریوس اینا همون سال وارد هاگوارتز میشد و هم مدرسه ای بودن ؟
قطار هاگوارتز
سوت قطار نشان دهنده حرکتش بود. سیریوس بلک 11 ساله بی حوصله وارد سومین کوپه و شد نشست . اصلا دلش نمیخواست به نارسیسا و بلاتریکس دیوانه ملحق بشود. نگاهی به هم کوپه ای هایش کرد . دختری که ظاهرا سال اولی بود ،با موهای مشکی و مواجش که دست کمی از موهای بلا نداشت، به بیرون از پنجره زل زده بود. در کنارش پسری با موهای قهوه ای روشن و لاغر اندام نشسته بود .انگار اوهم مثل سیریوس بی حوصله بود. در همین هنگام در کوپه باز شد و دو پسر دیگر وارد شدند.
+سلام رفقا .میشه ما هم بشینیم؟
پسری عینکی به همراه دوست تپلش با اجازه بچه ها وارد شدند و روبروی سیریوس یعنی کنار دخترک نشستند.
چند دقیقه ای به سکوت گذشت . پسر عینکی خسته شد و سر صحبت را باز کرد.
جیمز-وایییی محض رضای خدا یه چیزی بگید. نمیدونستم هاگوارتز مدرسه بچه های استثنایی هست که از قضا هم کوپه ای های من همشون لالن.
دخترک ریز خندید. پسر مو بور واکنشی نشان نداد و فقط به او خیره شد. اما سیریوس از او خوشش امده بود و امیدوار بود دوست شوند.
جیمز-من جیمزم .جیمز پاتر! اینم پیتر پتیگرو هست.
وبه پسر تپل اشاره کرد. ناگهان به سمت دخترک برگشت و با لحن اغوا کننده ای گفت:
جیمز-و شما لیدی؟
دخترک سرخ و سفید شد و ادامه داد.
لوسی- لوسی....لوسی ون هلسینگ! از اشنایی باهات خوشبختم.
ریموس-ریموس لوپین!
سیریوس که دید نوبت خودش است کمی دستپاچه شد.
سیریوس- اممم سیریوس بلک.
جیمز-اوه... پس یه اسلیترینی تو کوپه داریم.
جیمز این را به شوخی گفت . حتی وقتی کلاه گروه بندی سیریوس را در گریفندور انداخت هیچ اشاره ای به ان نکرد.
چند سال بعد!
سیریوس-جیمز! یواش تر برو پسر .
ریموس-لعنت به همتون .له شدم.
لوسی-اییییی پیتر! پاتو گذاشتی رو موهام.
پیتر- نمیتونی موهاتو ببندی؟
لوسی- نصفه شبی میاد توی خوابگاه ادم. میگین نقشه کوفت داریم. انتظار داری اماده هم بشم؟ شرمنده! از دفعات بعدی ارایش هم میکنم :/
سیریوس یواش یواش خندید. تعجب میکرد که لوسی چطور از ان دختر خجالتی ارام به همچین سلیطه ای تبدیل شده.
نقشه انها این بود که موهای بلاتریکس را نیمه شب صورتی کنند. اما متاسفانه بلا زودتر از موعد بیدار شده بود و بچه ها وقت نداشتند دوباره زیر شنل پنهان شوند.
ریموس و جیمز سریع فرار کردند. پیتر هم که اصلا داخل سالن اسلیترین نیامده بود . در همین حین سیریوس لوسی را پرنسسی بغل کرد و به خودش فشرد و سریع از انجا دور شد. کسی چه میداد .شاید فرار فقط یک بهانه بود . شاید بلک جوان فقط یک بغل میخواست J
***
اینم پارت ویژه:)))))
البته ربطی به داستان اصلی نداره
قطار هاگوارتز
سوت قطار نشان دهنده حرکتش بود. سیریوس بلک 11 ساله بی حوصله وارد سومین کوپه و شد نشست . اصلا دلش نمیخواست به نارسیسا و بلاتریکس دیوانه ملحق بشود. نگاهی به هم کوپه ای هایش کرد . دختری که ظاهرا سال اولی بود ،با موهای مشکی و مواجش که دست کمی از موهای بلا نداشت، به بیرون از پنجره زل زده بود. در کنارش پسری با موهای قهوه ای روشن و لاغر اندام نشسته بود .انگار اوهم مثل سیریوس بی حوصله بود. در همین هنگام در کوپه باز شد و دو پسر دیگر وارد شدند.
+سلام رفقا .میشه ما هم بشینیم؟
پسری عینکی به همراه دوست تپلش با اجازه بچه ها وارد شدند و روبروی سیریوس یعنی کنار دخترک نشستند.
چند دقیقه ای به سکوت گذشت . پسر عینکی خسته شد و سر صحبت را باز کرد.
جیمز-وایییی محض رضای خدا یه چیزی بگید. نمیدونستم هاگوارتز مدرسه بچه های استثنایی هست که از قضا هم کوپه ای های من همشون لالن.
دخترک ریز خندید. پسر مو بور واکنشی نشان نداد و فقط به او خیره شد. اما سیریوس از او خوشش امده بود و امیدوار بود دوست شوند.
جیمز-من جیمزم .جیمز پاتر! اینم پیتر پتیگرو هست.
وبه پسر تپل اشاره کرد. ناگهان به سمت دخترک برگشت و با لحن اغوا کننده ای گفت:
جیمز-و شما لیدی؟
دخترک سرخ و سفید شد و ادامه داد.
لوسی- لوسی....لوسی ون هلسینگ! از اشنایی باهات خوشبختم.
ریموس-ریموس لوپین!
سیریوس که دید نوبت خودش است کمی دستپاچه شد.
سیریوس- اممم سیریوس بلک.
جیمز-اوه... پس یه اسلیترینی تو کوپه داریم.
جیمز این را به شوخی گفت . حتی وقتی کلاه گروه بندی سیریوس را در گریفندور انداخت هیچ اشاره ای به ان نکرد.
چند سال بعد!
سیریوس-جیمز! یواش تر برو پسر .
ریموس-لعنت به همتون .له شدم.
لوسی-اییییی پیتر! پاتو گذاشتی رو موهام.
پیتر- نمیتونی موهاتو ببندی؟
لوسی- نصفه شبی میاد توی خوابگاه ادم. میگین نقشه کوفت داریم. انتظار داری اماده هم بشم؟ شرمنده! از دفعات بعدی ارایش هم میکنم :/
سیریوس یواش یواش خندید. تعجب میکرد که لوسی چطور از ان دختر خجالتی ارام به همچین سلیطه ای تبدیل شده.
نقشه انها این بود که موهای بلاتریکس را نیمه شب صورتی کنند. اما متاسفانه بلا زودتر از موعد بیدار شده بود و بچه ها وقت نداشتند دوباره زیر شنل پنهان شوند.
ریموس و جیمز سریع فرار کردند. پیتر هم که اصلا داخل سالن اسلیترین نیامده بود . در همین حین سیریوس لوسی را پرنسسی بغل کرد و به خودش فشرد و سریع از انجا دور شد. کسی چه میداد .شاید فرار فقط یک بهانه بود . شاید بلک جوان فقط یک بغل میخواست J
***
اینم پارت ویژه:)))))
البته ربطی به داستان اصلی نداره
۶.۵k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.