♡I'm Army♡ ♡پارت ۲♡

دیگه چشمام هیچی و ندید
۲ ساعت بعد
چشمام و باز کردم و با قیافه ی پی دی نیم روبه رو شدم
ات: من کجام؟
پی دی نیم: تو جایی هستی که ما پسرارو میکاپ میکنیم (خدا شانس بده)
ات: چرا من و اوردین اینجا من فکر کردم وقتی یک‌ نفر تو کنسرت حالش بد میشه رو میبرنش بیرون از کنسرت
پی دی نیم: اره ولی تو جون جانگ کوک و نجات دادی
ات:من؟
پی دی نیم: اره وقتی تیر بیهوش کننده رو( بچه ها تیر بیهوش کننده هیچ اسیبی به بدن نمیزنه فقط میخوره به بدن و ادم بیهوش میشه) سمت جانگ کوک زدن تو پریدی وسط
ات: نه من این کارو نکردم من فقط داشتم
پی دی نیم: مهم اینکه تو جون جانگ کوک و نجات دادی
ات: ولی
پی دی نیم: ولی نداریم
ات:باش ولی میشه الان برم کنسرت چون مک خیلی سال صبر کردم تا برسم اینجا و پسرارو ببینم
پی دی نیم: به خاطر اون تیر بیهوش کننده تو بدنت الان سِر هست و نمیتونی درست راه بری و اینکه جانگ کوک گفت تا پایان کنسرت نگهت داریم
ات: چرا ؟
پی دی نیم :چون میخواد ازت تشکر کنه
ات:اهان ففط من یادمه ساعت ۴ کنسرت شروع شد و الان ۶ هست مگه یک کنسرت فوقش ۲ ساعت نیست مگه الان نباید تموم شه
پی دی نیم : ۲ ساعت تو ویدیو های کنسرت هست ولی توی خود کنسرت بی تی اس نیم ساعت با ارمی ها حرف میزن
ات: اهان
بعد گزشت نیم ساعت:
ات: همینطوری به در و دیوار نگاه میکردم که یهو یکی دست شو گزاشت رو شونم برگشتم و با چیزی که دیدم شکه شدم
ات: تو تو
پایان😘