part²³
بچه ها همونطور کع گفتم داشتم پارت جدید و مینوشتم که اون اتفاق افتاد و پارت ۲۳ اماده بود واسه همین براتون میزارمش اولین کاری که وقتی گوشی اومد دستم کردم این بود که به یاد شما باشم
دستم و رو د*ی*ک ته فشاری بهش وارد کردم که تهیونگ یه آه گفت
همه از رو مبل بلند شدن و یه طرف وایستاده بودن و نگاه میکردن
نگاه به شدت ترسناکی به کوک کردم که کوک کم بود بیوفته رو نامجون
نشستم رو پاشو خودم و بهش میما*لوندم
کوک:چه وضع مالی*دنه
ات:😒
دستم و روشلوارش گذاشتم و دیک.ش و گرفتم و تکون میدا.دم(خدا منو بهشتی کن🥺 زشته زشته بچه برو نمازتو بخون واسه سنت زیادیه)
شوگا:او مای
کوک:گادددد
جین: یس
ات بعد از کلی کار چیز چیز تهیونگ خیلی تحری.ک شده بود
تهیونگ:کمک
کوک:اومدم کمکت
ات: به بینم کوک نکنه، از کی تاحالا باهمین؟
کوک:زر نزن الاغ میخوام بلندش کنم ببین رو مبل درازش کرده بودی داشتی خودتو بهش...
ات:میدونم
کوک:اوکی
ته و بلند کرد و گذاشتش رو مبل
تهیونگ:کوووک ابجی تو قرض بده
کوک: از تو همچین کارایی بعیده
ته:دارم از درد میمیرم قرض بدههه
کوک:ات باکره اس
ته:میخوای من بمیرم
کوک:نه
ته:پس کمک کنه منو ببره اتاق توهم ابجی تو بیار
جین به ته کمک کردو بردش داخل اتاق
سریع فرار کردم مگع من بزارم منو بگیرن فک کردن میزارم دخترونه گیمو از بگیره عمرا
رفتم پشت مبل قایم شدم اَه گوه توش اخه اینجا جایه قایم شدنه
کوک:ات کجایی....... پاتو دیدم
ات:شت
کوک اومد بلندم کردو داشت میبرد بالا
ات:داداش نمخوای که با خواهرت همچین کاری رو کنی😭
کوک:اینطوری بهتره میدونی اگه وقتی یه مهمونی برا مافیاها تشکیل بدن اون موقع بهت به بدترین شکل تجاوز کنن یا چند نفر بیان بکنتت یا اینکه مامان به اون پسره هیز شوهرت بده کع فقط تورو واسه زیر خواب بودن میخواد شاید تو و ته عاشق هم شدین
ات:خب من با اون ازدواج نمیکنم از پیش شمام تو مهمونی تکون نمیخورم
کوک: حتی اگه تو مهمونی ها اینکارو کنی به خواطر اینکه ما دشمنایه زیادی داریم ممکنه تورو بدزدن هزار تا دلیل دیگ ام دارم که وقت نمیشه بهت بگم خواهر گلم دارم به خواطر خودت میگم اینجوری برات خیلی خیلی بهتره وگرنه من نمیخوام باکره گیتو بزور بگیرن
ات:هق...هق
(بچه ها دانشگاهه ات فردا روزه اخره شونه و تموم میشه اوکی بچه ها ات پریود بود ولی فک کنین روزه قبل روزه اخرش بود اوکی)
کوک منو برد داخل اتاق که ته اومدو درو قفل کرد
بعد میومد نزدیک من میرفتم عقب انقد که رسیدم به دیوار
ات:لطفاا ولم کن
ته:نمیتونم
شروع کرد به بوسیدنم و من گریع میکردم ته لباس.شو در.اورد و زیپ لباسمو باز کردو لباسمو کشیو پایین انداختم رو تخت و روم خیمه زد میخواست دی.کشو واردم کنه که پاهامو محکم بهم دیگه چفت کردم ته پوزخندی زدو شروع کرد کیس مارک گذاشتن رو گردنم
ات:لطفا اونجا مارک نزار فردا دانشگاه دارم
رفت و رو سینه هام کیس مارک هایه دردناکی که فک کنم جاشون یه ماه میموند
بازبونش از خط سینم تا نافم کشید و زیونشو تو نافم چرخوندو فشار داد اومد پایین ترو پوصی.مو میخورد یه حسی بم وارد میشد
پرش زمانی چند مین بعد
وقتی مطمئن شد تحریک شدم دیکشو واردم کرد
ات:جیغ
که چیزی رو روی لبم حس کردن که صدایه جیغم و خفه کرد بعداز ۲مین شروع کرد به ضربه زدن
کل اتاق از ناله های ته و من پرشده بود اول من ارض.ا شدم بعد ته ولی بیرون ریختش و کنار هم افتادیم
فعلا یکی دوپارت یا سه تا همینجوری بدون شرط میزارم به خاطر غیبتم
دستم و رو د*ی*ک ته فشاری بهش وارد کردم که تهیونگ یه آه گفت
همه از رو مبل بلند شدن و یه طرف وایستاده بودن و نگاه میکردن
نگاه به شدت ترسناکی به کوک کردم که کوک کم بود بیوفته رو نامجون
نشستم رو پاشو خودم و بهش میما*لوندم
کوک:چه وضع مالی*دنه
ات:😒
دستم و روشلوارش گذاشتم و دیک.ش و گرفتم و تکون میدا.دم(خدا منو بهشتی کن🥺 زشته زشته بچه برو نمازتو بخون واسه سنت زیادیه)
شوگا:او مای
کوک:گادددد
جین: یس
ات بعد از کلی کار چیز چیز تهیونگ خیلی تحری.ک شده بود
تهیونگ:کمک
کوک:اومدم کمکت
ات: به بینم کوک نکنه، از کی تاحالا باهمین؟
کوک:زر نزن الاغ میخوام بلندش کنم ببین رو مبل درازش کرده بودی داشتی خودتو بهش...
ات:میدونم
کوک:اوکی
ته و بلند کرد و گذاشتش رو مبل
تهیونگ:کوووک ابجی تو قرض بده
کوک: از تو همچین کارایی بعیده
ته:دارم از درد میمیرم قرض بدههه
کوک:ات باکره اس
ته:میخوای من بمیرم
کوک:نه
ته:پس کمک کنه منو ببره اتاق توهم ابجی تو بیار
جین به ته کمک کردو بردش داخل اتاق
سریع فرار کردم مگع من بزارم منو بگیرن فک کردن میزارم دخترونه گیمو از بگیره عمرا
رفتم پشت مبل قایم شدم اَه گوه توش اخه اینجا جایه قایم شدنه
کوک:ات کجایی....... پاتو دیدم
ات:شت
کوک اومد بلندم کردو داشت میبرد بالا
ات:داداش نمخوای که با خواهرت همچین کاری رو کنی😭
کوک:اینطوری بهتره میدونی اگه وقتی یه مهمونی برا مافیاها تشکیل بدن اون موقع بهت به بدترین شکل تجاوز کنن یا چند نفر بیان بکنتت یا اینکه مامان به اون پسره هیز شوهرت بده کع فقط تورو واسه زیر خواب بودن میخواد شاید تو و ته عاشق هم شدین
ات:خب من با اون ازدواج نمیکنم از پیش شمام تو مهمونی تکون نمیخورم
کوک: حتی اگه تو مهمونی ها اینکارو کنی به خواطر اینکه ما دشمنایه زیادی داریم ممکنه تورو بدزدن هزار تا دلیل دیگ ام دارم که وقت نمیشه بهت بگم خواهر گلم دارم به خواطر خودت میگم اینجوری برات خیلی خیلی بهتره وگرنه من نمیخوام باکره گیتو بزور بگیرن
ات:هق...هق
(بچه ها دانشگاهه ات فردا روزه اخره شونه و تموم میشه اوکی بچه ها ات پریود بود ولی فک کنین روزه قبل روزه اخرش بود اوکی)
کوک منو برد داخل اتاق که ته اومدو درو قفل کرد
بعد میومد نزدیک من میرفتم عقب انقد که رسیدم به دیوار
ات:لطفاا ولم کن
ته:نمیتونم
شروع کرد به بوسیدنم و من گریع میکردم ته لباس.شو در.اورد و زیپ لباسمو باز کردو لباسمو کشیو پایین انداختم رو تخت و روم خیمه زد میخواست دی.کشو واردم کنه که پاهامو محکم بهم دیگه چفت کردم ته پوزخندی زدو شروع کرد کیس مارک گذاشتن رو گردنم
ات:لطفا اونجا مارک نزار فردا دانشگاه دارم
رفت و رو سینه هام کیس مارک هایه دردناکی که فک کنم جاشون یه ماه میموند
بازبونش از خط سینم تا نافم کشید و زیونشو تو نافم چرخوندو فشار داد اومد پایین ترو پوصی.مو میخورد یه حسی بم وارد میشد
پرش زمانی چند مین بعد
وقتی مطمئن شد تحریک شدم دیکشو واردم کرد
ات:جیغ
که چیزی رو روی لبم حس کردن که صدایه جیغم و خفه کرد بعداز ۲مین شروع کرد به ضربه زدن
کل اتاق از ناله های ته و من پرشده بود اول من ارض.ا شدم بعد ته ولی بیرون ریختش و کنار هم افتادیم
فعلا یکی دوپارت یا سه تا همینجوری بدون شرط میزارم به خاطر غیبتم
۶۸۸
۱۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.