✍ شبهات را بدون پاسخ نگذارید. «قالوا... قل...»
✍ شبهات را بدون پاسخ نگذارید. «قالوا... قل...»
- حقیقت انسان روح اوست، همین كه روح قبض شد گویا انسان قبض شده است. «یتوفّاكم»
- فرشتگان از انجام مأموریّت، شانه خالى نمى كنند. «ملك الموت الّذى وُكّل بكم»
- مرگ انسان و دفن او، گامى براى زنده شدن اوست، همان گونه كه دفن بذر گامى براى سبز شدن است. «ثم الى ربّكم ترجعون»
- همان خدایى كه جان ها را مى گیرد، روزى با یك اراده، همه انسان ها را به سوى خود برمى گرداند. «ترجعون»
كلمه ى «تَوَفّى» به معناى باز پس گرفتن كامل چیزى است. با توجّه به این كه بدن مرده پس از مرگ در جاى خود باقى مى ماند، پس مراد از گرفتن به طور كامل، گرفتن روح است كه حقیقت انسان است، او اگر رفت، انسان به طور كامل رفته است. بنابراین روح داراى اصالت و استقلال بوده و باقى است و در قیامت همین روح با ملحق شدن دوباره به جسم، برانگیخته خواهد شد.
قرآن درباره ى شیوه ى قبض روح، سه تعبیر دارد:
الف: در یك جا مى فرماید: فرشتگان، جان وروح آدمى را مى گیرند. «تتوفّاهم الملائكة»(355)
ب: در آیه ى مورد بحث، مأمور قبض روح را فرشته اى به نام ملك الموت معرّفى كرده است.
ج: در آیه ى 42 سوره زمر این كار را به خداوند نسبت مى دهد. «اللّه یتوفى الانفس»
در جمع این سه آیه شاید بتوان گفت: فرشتگان، روح را مى گیرند و آن را به ملك الموت تحویل مى دهند و او به خداى متعال تحویل مى دهد. چنانكه امام صادق علیه السلام در پاسخ این سؤال كه در اطراف جهان افراد زیادى در آنِ واحد مى میرند، چگونه ملك الموت در یك لحظه در همه جا حضور دارد؟ فرمودند: «او یارانى از فرشتگان دارد كه روح مردم را از اطراف مى گیرند، سپس ملك الموت ارواح را از فرشتگان تحویل مى گیرد».(356)
شاید هم درجات مردم سبب تفاوت قبض روح آنان مى شود به این معنا كه مردم عادى را فرشتگان و مردم با تقوا را ملك الموت و اولیاى خدا را خداوند قبض روح مى كند.
-----
355) نحل، 28.
356) تفسیر نورالثقلین.
- حقیقت انسان روح اوست، همین كه روح قبض شد گویا انسان قبض شده است. «یتوفّاكم»
- فرشتگان از انجام مأموریّت، شانه خالى نمى كنند. «ملك الموت الّذى وُكّل بكم»
- مرگ انسان و دفن او، گامى براى زنده شدن اوست، همان گونه كه دفن بذر گامى براى سبز شدن است. «ثم الى ربّكم ترجعون»
- همان خدایى كه جان ها را مى گیرد، روزى با یك اراده، همه انسان ها را به سوى خود برمى گرداند. «ترجعون»
كلمه ى «تَوَفّى» به معناى باز پس گرفتن كامل چیزى است. با توجّه به این كه بدن مرده پس از مرگ در جاى خود باقى مى ماند، پس مراد از گرفتن به طور كامل، گرفتن روح است كه حقیقت انسان است، او اگر رفت، انسان به طور كامل رفته است. بنابراین روح داراى اصالت و استقلال بوده و باقى است و در قیامت همین روح با ملحق شدن دوباره به جسم، برانگیخته خواهد شد.
قرآن درباره ى شیوه ى قبض روح، سه تعبیر دارد:
الف: در یك جا مى فرماید: فرشتگان، جان وروح آدمى را مى گیرند. «تتوفّاهم الملائكة»(355)
ب: در آیه ى مورد بحث، مأمور قبض روح را فرشته اى به نام ملك الموت معرّفى كرده است.
ج: در آیه ى 42 سوره زمر این كار را به خداوند نسبت مى دهد. «اللّه یتوفى الانفس»
در جمع این سه آیه شاید بتوان گفت: فرشتگان، روح را مى گیرند و آن را به ملك الموت تحویل مى دهند و او به خداى متعال تحویل مى دهد. چنانكه امام صادق علیه السلام در پاسخ این سؤال كه در اطراف جهان افراد زیادى در آنِ واحد مى میرند، چگونه ملك الموت در یك لحظه در همه جا حضور دارد؟ فرمودند: «او یارانى از فرشتگان دارد كه روح مردم را از اطراف مى گیرند، سپس ملك الموت ارواح را از فرشتگان تحویل مى گیرد».(356)
شاید هم درجات مردم سبب تفاوت قبض روح آنان مى شود به این معنا كه مردم عادى را فرشتگان و مردم با تقوا را ملك الموت و اولیاى خدا را خداوند قبض روح مى كند.
-----
355) نحل، 28.
356) تفسیر نورالثقلین.
۱.۲k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳