عاشقم باش پارت ²⁹
یلحظه موقع ی پیاده شدن ترسیدم تهیونگ محکم کمرمو گرفت
ات:مرسی بیب
دستمو گرفت و از ترن هوایی پیاده شدیم
ته:خب دیگه بریم خونه
ات:نهههههههههه
ته:چی پس
ات:بریم تونل وحشتتت
لیا:ارههههههه
همه:اره خوبه
ات:ته فقط من برم دستشویی الان میام
سریع رفتم سرویس جلو ایینه یه اب به صورتم زدم و اومدم بیرون که یهو یکی پرید بغلم
ته ویو
دیدم ات نیومد نگران شدم
سریع رفتم دره سرویس بهداشتی دیدم ات ینفر و بغل کرده رفتم سمت اون یارو و پرتش کردم اونور
ته:عوضی
ات اومد کولمو گرفت
ات:ته ولش کن اون مسته
ته:ات خفشو رفتیم خونه باید توضیح بدی
ات ویو
اشکام دست خودم نبود
ات:چرا اینجوری میکنی مگه من خواستم
سریع اشکامو پاک کردم و رفتم تهیونگم پشت سرم اومد
کوک:ات بیاین دیگه بیلیط گرفتم
ات:الان میایم ته بیا
واضح بود نمی خوام زیاد باهاش حرف بزنم و باهاش قهرم
رفتیم داخله تونله وحشت و سوار ماشینا شدیم
جین:وییییییییی(داد،جیغ)
ات:چتههههههه
جین:زامبیه
ات:ناموسا😐
یهو یعالمه عنکبو. ریختن رومون
همه:جیغ
فقط منو ته همچی به عنمون بود
بلند شدیم پیاده بریم که یهو یجی پرید بغله ته هم بغلش کرد برا لجه من
یجی:حق ....حق(مثلا داره گریه میکنه)
از بغله ته اومد بیرون
یجی:ات تو گفتی بریم تونل وحشت من خیلی ترسیدم
ات:خو بعنم که ترسیدم بعدشم ترسویی بعنم
ات:بچه ها بریم خونه
جیمین:یجی این چه کاری بود کردی؟
یجی:چیکار کردم
جیمین:چرا نمیفهمی ته زن داره تا کی خودتو کوچیک میکنی خجالت بکش
لیا:تاسف داره
رفتم سوار ماشین شدم ته اومد راه افتادیم
رسیدیم پیاده شدم سریع رفتم بالا
جین:ات
ات:فقط نیاز دارم تنها باشم
کوک:ریدین ابم قطع
رفتم بالا تو اتاق کیفمو گذاشتم رو میز لباسمو عوض کردم ته اومد
ته:ات باید توضیح بدی
ات:تهیونگ چطوری روت میشه اینو بپرسی واقعا؟(بلند) تو چی تو چرا یجی رو بغل مردی
ته:دلم خواست
ات:ته تو این دنیا ادمای مریض زیادن که باعثه ازاره ما دخترا شن(گریه) مگه دسته خودمونه چه بزور باهامون همچین کارایی میکنن من حتی تو مرد رو نمیشناختم تهیونگ نمی خواستم بگما مگه تو بهم دست زدی خودم خواستم (گریه
اومد بغلم کرد
ته:,ببخشید
هلش دادم عقب
ات:فعلا با من اصلا حرف نزن ته
رفتم پایین بیرون خونه تو جنگل دور میزدم چه یهو دیدم یجی اینجاست
ات:یجی اینجا چیکار میکنی
اومد هولم داد که پام پیچ خورد
یجی:بابای عزیزم!
ات:عوضی
ات:کمک
دیدم یکی داره از بالا میاد جیمین بود
ات:جیمین
حیمین:ات خوبی
ات:کمکم کن بریم خونه بهت بگم
اومد بغلم کرد و رفتیم پایین
ته ویو
ته:ات کجاس نیومد
جین:رفت بیرون
ته:یعنی چی
لیا:یجی بیرون بودی ندیدیش؟؟؟
ات:مرسی بیب
دستمو گرفت و از ترن هوایی پیاده شدیم
ته:خب دیگه بریم خونه
ات:نهههههههههه
ته:چی پس
ات:بریم تونل وحشتتت
لیا:ارههههههه
همه:اره خوبه
ات:ته فقط من برم دستشویی الان میام
سریع رفتم سرویس جلو ایینه یه اب به صورتم زدم و اومدم بیرون که یهو یکی پرید بغلم
ته ویو
دیدم ات نیومد نگران شدم
سریع رفتم دره سرویس بهداشتی دیدم ات ینفر و بغل کرده رفتم سمت اون یارو و پرتش کردم اونور
ته:عوضی
ات اومد کولمو گرفت
ات:ته ولش کن اون مسته
ته:ات خفشو رفتیم خونه باید توضیح بدی
ات ویو
اشکام دست خودم نبود
ات:چرا اینجوری میکنی مگه من خواستم
سریع اشکامو پاک کردم و رفتم تهیونگم پشت سرم اومد
کوک:ات بیاین دیگه بیلیط گرفتم
ات:الان میایم ته بیا
واضح بود نمی خوام زیاد باهاش حرف بزنم و باهاش قهرم
رفتیم داخله تونله وحشت و سوار ماشینا شدیم
جین:وییییییییی(داد،جیغ)
ات:چتههههههه
جین:زامبیه
ات:ناموسا😐
یهو یعالمه عنکبو. ریختن رومون
همه:جیغ
فقط منو ته همچی به عنمون بود
بلند شدیم پیاده بریم که یهو یجی پرید بغله ته هم بغلش کرد برا لجه من
یجی:حق ....حق(مثلا داره گریه میکنه)
از بغله ته اومد بیرون
یجی:ات تو گفتی بریم تونل وحشت من خیلی ترسیدم
ات:خو بعنم که ترسیدم بعدشم ترسویی بعنم
ات:بچه ها بریم خونه
جیمین:یجی این چه کاری بود کردی؟
یجی:چیکار کردم
جیمین:چرا نمیفهمی ته زن داره تا کی خودتو کوچیک میکنی خجالت بکش
لیا:تاسف داره
رفتم سوار ماشین شدم ته اومد راه افتادیم
رسیدیم پیاده شدم سریع رفتم بالا
جین:ات
ات:فقط نیاز دارم تنها باشم
کوک:ریدین ابم قطع
رفتم بالا تو اتاق کیفمو گذاشتم رو میز لباسمو عوض کردم ته اومد
ته:ات باید توضیح بدی
ات:تهیونگ چطوری روت میشه اینو بپرسی واقعا؟(بلند) تو چی تو چرا یجی رو بغل مردی
ته:دلم خواست
ات:ته تو این دنیا ادمای مریض زیادن که باعثه ازاره ما دخترا شن(گریه) مگه دسته خودمونه چه بزور باهامون همچین کارایی میکنن من حتی تو مرد رو نمیشناختم تهیونگ نمی خواستم بگما مگه تو بهم دست زدی خودم خواستم (گریه
اومد بغلم کرد
ته:,ببخشید
هلش دادم عقب
ات:فعلا با من اصلا حرف نزن ته
رفتم پایین بیرون خونه تو جنگل دور میزدم چه یهو دیدم یجی اینجاست
ات:یجی اینجا چیکار میکنی
اومد هولم داد که پام پیچ خورد
یجی:بابای عزیزم!
ات:عوضی
ات:کمک
دیدم یکی داره از بالا میاد جیمین بود
ات:جیمین
حیمین:ات خوبی
ات:کمکم کن بریم خونه بهت بگم
اومد بغلم کرد و رفتیم پایین
ته ویو
ته:ات کجاس نیومد
جین:رفت بیرون
ته:یعنی چی
لیا:یجی بیرون بودی ندیدیش؟؟؟
۳۴.۵k
۱۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.