پارت ششم where are you? (کجایی؟) به روایت زیحا:
با صدای پیام دریافتی گوشی به خودم اومدم.با چشام دنبال صدا گشتم.از زیر میزی که رامیون رو روش گذاشته بودم،میومد.سرم رو زیر میز بردم و با دیدن گوشی خشکم زد.من این گوشی رو اولین بار بود که میدیدم!گوشی رو برداشتم و خواستم بلند شم که سرم به میز خورد.تازه فهمیدم هنوز زیر میزم.این بار با احتیاط و درد خفیف پشت سرم روی مبل صاف نشستم و با دقت بیشتری به گوشی نگاه کردم.دیگه اشتهایی نداشتم.گوشی رو بالا و پایینش کردم، همه جای گوشی رو بررسی کردم.اما اصلا برام اشنا نبود.این اصلا نه مثل گوشی من و نه مثل رزالین بود.یعنی...یعنی ممکنه رزالین دو تا گوشی داشته؟...دو تا گوشی داشته و به من نگفته؟...به من نگفته یا من یادم نیست؟...تهیونگ گفت من یادم رفته چه اتفاقی افتاده...پس امکان داره این گوشی من باشه؟
دکمه گوشی تماما مشکی رو فشار دادم و صفحه اش روشن شد.روی پیام جدید زدم و پیام رو خوندم:
_یه هفته است دارم بهت پیام میدم.چرا جواب نمیدی؟
فقط یه کلمه بگو ازش خبر داری یا نه؟
اگه پیاممو دیدی بیا کافه تریا.
اخر پیام با R تموم شده بود و با شماره ای که سیو نشده،پیام رو فرستاده بود...من کسی رو نداشتم که با این لحن بهم پیام بده...جز...هیتر ها.باید به اعضا خبر بدم شاید یه هیتره...کلمه اخر پیام R رزالین بود؟...یعنی رزالین میخواست چیزی به من بگه؟...شاید میخواد با هم حرف بزنیم...اما اگه هیتر باشه تنها رفتن،خطرناکه...پس باید به تهیونگ بگم...ولی...اگه فکر کنه که دوباره مست کردم و از سر دیوونگی دارم باهاش حرف میزنم،چی؟...یا فکر کنه به خاطر اینکه رزالین رفته افسردگی گرفتم و دارم هذیون میگم و حرفم رو باور نکنه.
گوشی رو توی جیبم انداختم و بلند شدم.توی اینه اسانسور متوجه سر و وضعم شدم.اما انقدر فکرم درگیر بود که اهمیت ندادم.به پارکینگ رسیدم و سوار ماشینم شدم.تنها راه، اینه که ببینم اون کیه؟...
دکمه گوشی تماما مشکی رو فشار دادم و صفحه اش روشن شد.روی پیام جدید زدم و پیام رو خوندم:
_یه هفته است دارم بهت پیام میدم.چرا جواب نمیدی؟
فقط یه کلمه بگو ازش خبر داری یا نه؟
اگه پیاممو دیدی بیا کافه تریا.
اخر پیام با R تموم شده بود و با شماره ای که سیو نشده،پیام رو فرستاده بود...من کسی رو نداشتم که با این لحن بهم پیام بده...جز...هیتر ها.باید به اعضا خبر بدم شاید یه هیتره...کلمه اخر پیام R رزالین بود؟...یعنی رزالین میخواست چیزی به من بگه؟...شاید میخواد با هم حرف بزنیم...اما اگه هیتر باشه تنها رفتن،خطرناکه...پس باید به تهیونگ بگم...ولی...اگه فکر کنه که دوباره مست کردم و از سر دیوونگی دارم باهاش حرف میزنم،چی؟...یا فکر کنه به خاطر اینکه رزالین رفته افسردگی گرفتم و دارم هذیون میگم و حرفم رو باور نکنه.
گوشی رو توی جیبم انداختم و بلند شدم.توی اینه اسانسور متوجه سر و وضعم شدم.اما انقدر فکرم درگیر بود که اهمیت ندادم.به پارکینگ رسیدم و سوار ماشینم شدم.تنها راه، اینه که ببینم اون کیه؟...
۵.۷k
۲۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.