پارت13-نفوذ
-سورااا
سریع دوییدم و بغلش کردم و به نزدیک ترین بیمارستان بردمش
رنگش مثل گچ شده بود
از بیماری قلبیش خبر داشتم اما مگه من چیکار کردن که اینقد نارحت شد؟؟؟
وقتی تو دکتر بودیم دکتر گفت
√اقای جئون خودت هستین؟
-بله خودمم
√خب همسرتون حالش خیلی خوب نیست ولی باید استراحت کنه یکم دیگه بهوش میاد و وقتی سروش تموم شد میتونین ببرینش ولی حواستون باشه که باید داروهایی که مینویسم رو مصرف کنه
-باشه ولی همسرم نیستن
√اها ببخشد اشتباه کردم
-نه اشکالی نداره
شماره برادر بزرگ سورا رو داشتم و سریع بهش زنگ زدن
-سلام اقای پارک
؛ سلام شما؟
-من دکتر سورا هستم
؛ اتفاقی برای سورا افتادن
-نگران نباشید فقط یکم حالش بد شده اگه میتونین خودتون رو به بیمارستان.... برسونین
؛ باشه ممنونم که اطلاع دادین
-وظیفم بود
؛ خدانگهدار
-خداحافظ
+جونگ کوک
-به هوش اومدی
+چرا اونکار رو کردی؟
-من دوست دارم سوار باور کن
+دروغ نگو تو دوست دختر داری
-نه ندارم
+پس اون عکس روی میزت چی بود
- زد زیر خنده🤣🤣🤣🤣
+چیشد یهو
-همچنان خنده🤣🤣
+قهرم
-باشه باشه الان میگم*باخنده😂
+بگو سریع
-خوب اون خواهرمه اسمش یوناس
+میشناسمش
-واقعا؟؟؟ 😳
+اره دوست جدیدمه
-چه جالب
+اره
-حالا قبول کردی که دوست دارم؟
+داشت با چشماش اشاره میکرد که ساکت باشه
-متوجه نمیشم چی میگی سورا
+دوباره اشاره کرد که ساکت باشه
؛ پس از خواهر من خوشت میاد اره نمیزارم حتی بهش نگاه کنی
-یا خداااا مردن از ترس
؛ نمیر هنوز باهات کار دارم
+هی جیمین ولش کن گناه داره
؛ سورا خوبی؟
+اره
؛ این یارو که کاریت نکرد
+نه بابا
-من اسم دارمااا
؛ باشه ببخشید داشتم شوخی میکردم
-اشکال نداره اما واقعا ترسیدم
+ ؛ خنده*
-نخندین خب ترسیدم
+؛ باشه*خنده
😐-
ادمین: بعد اینکه سورا سرمش تموم شد رفتن خونه تهیونگ
تو ماشین*
؛ سورا
+جونم
؛ دوسش داری؟
+هان؟
؛ خودت رو به کوچه علی چپ نزن خودت بیشتر از هرکسی میدونی کی رو میگم
+باشه...خب اره دوسش دارم
؛ بهش اعتماد داری؟
+اهوم
؛ چه عجب خواهر ما هم عاشق شدد
+کوفت
؛ راست میگم
+نکه خودت عاشق نیستی
؛ چ.. چی... م.. میگی؟
+من که میدونم تموم فکر و ذهنت رو پیش ماریا جا گذاشتی
؛ نهه اینجوری نیست
+لج نکن تابلوعه
؛ باشه*اه غمناک
؛ سورا جونم
-هاا
؛ میگم که..
+باشه بهش میگم
؛ عاشقتم
+نوچ
؛ چی؟
+تو عاشق ماریایی
؛ بی مزه
+حیح
سریع دوییدم و بغلش کردم و به نزدیک ترین بیمارستان بردمش
رنگش مثل گچ شده بود
از بیماری قلبیش خبر داشتم اما مگه من چیکار کردن که اینقد نارحت شد؟؟؟
وقتی تو دکتر بودیم دکتر گفت
√اقای جئون خودت هستین؟
-بله خودمم
√خب همسرتون حالش خیلی خوب نیست ولی باید استراحت کنه یکم دیگه بهوش میاد و وقتی سروش تموم شد میتونین ببرینش ولی حواستون باشه که باید داروهایی که مینویسم رو مصرف کنه
-باشه ولی همسرم نیستن
√اها ببخشد اشتباه کردم
-نه اشکالی نداره
شماره برادر بزرگ سورا رو داشتم و سریع بهش زنگ زدن
-سلام اقای پارک
؛ سلام شما؟
-من دکتر سورا هستم
؛ اتفاقی برای سورا افتادن
-نگران نباشید فقط یکم حالش بد شده اگه میتونین خودتون رو به بیمارستان.... برسونین
؛ باشه ممنونم که اطلاع دادین
-وظیفم بود
؛ خدانگهدار
-خداحافظ
+جونگ کوک
-به هوش اومدی
+چرا اونکار رو کردی؟
-من دوست دارم سوار باور کن
+دروغ نگو تو دوست دختر داری
-نه ندارم
+پس اون عکس روی میزت چی بود
- زد زیر خنده🤣🤣🤣🤣
+چیشد یهو
-همچنان خنده🤣🤣
+قهرم
-باشه باشه الان میگم*باخنده😂
+بگو سریع
-خوب اون خواهرمه اسمش یوناس
+میشناسمش
-واقعا؟؟؟ 😳
+اره دوست جدیدمه
-چه جالب
+اره
-حالا قبول کردی که دوست دارم؟
+داشت با چشماش اشاره میکرد که ساکت باشه
-متوجه نمیشم چی میگی سورا
+دوباره اشاره کرد که ساکت باشه
؛ پس از خواهر من خوشت میاد اره نمیزارم حتی بهش نگاه کنی
-یا خداااا مردن از ترس
؛ نمیر هنوز باهات کار دارم
+هی جیمین ولش کن گناه داره
؛ سورا خوبی؟
+اره
؛ این یارو که کاریت نکرد
+نه بابا
-من اسم دارمااا
؛ باشه ببخشید داشتم شوخی میکردم
-اشکال نداره اما واقعا ترسیدم
+ ؛ خنده*
-نخندین خب ترسیدم
+؛ باشه*خنده
😐-
ادمین: بعد اینکه سورا سرمش تموم شد رفتن خونه تهیونگ
تو ماشین*
؛ سورا
+جونم
؛ دوسش داری؟
+هان؟
؛ خودت رو به کوچه علی چپ نزن خودت بیشتر از هرکسی میدونی کی رو میگم
+باشه...خب اره دوسش دارم
؛ بهش اعتماد داری؟
+اهوم
؛ چه عجب خواهر ما هم عاشق شدد
+کوفت
؛ راست میگم
+نکه خودت عاشق نیستی
؛ چ.. چی... م.. میگی؟
+من که میدونم تموم فکر و ذهنت رو پیش ماریا جا گذاشتی
؛ نهه اینجوری نیست
+لج نکن تابلوعه
؛ باشه*اه غمناک
؛ سورا جونم
-هاا
؛ میگم که..
+باشه بهش میگم
؛ عاشقتم
+نوچ
؛ چی؟
+تو عاشق ماریایی
؛ بی مزه
+حیح
۶.۵k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.