شیطان یا فرشته پارت ۱۰
*پرش زمانی به فردا*
*ساعت ۳ظهر*
ویو جیمین
امروز ا/ت خیلی ساکت بود اون انرژی که داشت امروز نداشت یعنی چه اتفاقی افتاده؟
از اجوما خواستم ازش بپرسه چرا ناراحته
ا/ت تو آشپزخونه بود و اجوما هم رفت اونجا و منم یه جا قایم شدم
اجوما: دخترم ا/ت چرا ناراحتی چیزی شده؟
ا/ت: خوب راستش امروز روز تولد پدرمه(بغض)
اجوما: عزیزم آروم باش هیسس
که دیدم ا/ت یهو شروع کرد به گریه کردن
ا/ت: اجوما هق بابام هق اون تنها کسی هق بود داشتم هق
اجوما: هیس آروم باش بیا بغلم ببینم *میره بغلش*
خیلی دلم میخواست برم اونجا و ا/ت رو بغلش کنه
بعد چندمین مطمعن شدم و رفتم تو آشپزخونه
جیمین: ا/ت
ا/ت: ا..ارباب *سریع اشک هاشو پاک میکنه* چیزی میخواید
جیمین: اجوما میشه تنهامون بزاری؟
اجوما: چشم *و رفت*
جیمین:ا/ت من حرف هاتون رو شنیدم
ا/ت: م...من
جیمین نزاشت حرفش رو کامل بگه که بغلش میکنه
جیمین: من متاسفم ا/ت
ا/ت نتونست جلوی بغضش رو بگیره و شروع به گریه کردن
جیمین: من متاسفم متاسفم*بغض*
ا/ت: هق...هق.....هق
جیمین دیگه نتونست تحمل کنه و قطره های اشک آروم از چشماش سر میخوردن
جیمین: معذرت میخوام بابت همه چی(گریه اروم)
ا/ت: ت..تو هق م..مقص..صر هق ن..نیستی هق ا..اگه م..ن ب..هش م...میگفت..تم .. ا...از اون هق ن..نری...یم هق زنده بود(گریه شدید)
م..ق..صر هق م..منم
جیمین: تو هیچ تقصیری نداری من مقصرم ا/ت (گریهههه)
(چرا دارم پاره میشم🤣)
*ساعت ۳ظهر*
ویو جیمین
امروز ا/ت خیلی ساکت بود اون انرژی که داشت امروز نداشت یعنی چه اتفاقی افتاده؟
از اجوما خواستم ازش بپرسه چرا ناراحته
ا/ت تو آشپزخونه بود و اجوما هم رفت اونجا و منم یه جا قایم شدم
اجوما: دخترم ا/ت چرا ناراحتی چیزی شده؟
ا/ت: خوب راستش امروز روز تولد پدرمه(بغض)
اجوما: عزیزم آروم باش هیسس
که دیدم ا/ت یهو شروع کرد به گریه کردن
ا/ت: اجوما هق بابام هق اون تنها کسی هق بود داشتم هق
اجوما: هیس آروم باش بیا بغلم ببینم *میره بغلش*
خیلی دلم میخواست برم اونجا و ا/ت رو بغلش کنه
بعد چندمین مطمعن شدم و رفتم تو آشپزخونه
جیمین: ا/ت
ا/ت: ا..ارباب *سریع اشک هاشو پاک میکنه* چیزی میخواید
جیمین: اجوما میشه تنهامون بزاری؟
اجوما: چشم *و رفت*
جیمین:ا/ت من حرف هاتون رو شنیدم
ا/ت: م...من
جیمین نزاشت حرفش رو کامل بگه که بغلش میکنه
جیمین: من متاسفم ا/ت
ا/ت نتونست جلوی بغضش رو بگیره و شروع به گریه کردن
جیمین: من متاسفم متاسفم*بغض*
ا/ت: هق...هق.....هق
جیمین دیگه نتونست تحمل کنه و قطره های اشک آروم از چشماش سر میخوردن
جیمین: معذرت میخوام بابت همه چی(گریه اروم)
ا/ت: ت..تو هق م..مقص..صر هق ن..نیستی هق ا..اگه م..ن ب..هش م...میگفت..تم .. ا...از اون هق ن..نری...یم هق زنده بود(گریه شدید)
م..ق..صر هق م..منم
جیمین: تو هیچ تقصیری نداری من مقصرم ا/ت (گریهههه)
(چرا دارم پاره میشم🤣)
۴۷.۲k
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.