پاییز می رسد که مرا مبتلا کند با رنگ های تازه مرا آشنا کن
پاییز می رسد که مرا مبتلا کند با رنگ های تازه مرا آشنا کند پاییز می رسد که همانند سال پیش خود را در دل قالیچه جا کند او می رسد که باز هم عاشق کند مرا او قول داده با قولش وفا کند پاییز عاشق است پاییز عاشق است پاییز عاشق است و راهی نمانده است جز اینکه روز و شب بنشیند و دعا کند بنشیند دعا کند تقویم خواست راه شمارا جدا کند او می رسد که باز عاشق کند مرا او قول داده به قولش وفا کند خش خش...صدای خزان است،یک نفر در رابه ،به روی حضرت پاییز باز کند پاییز عاشق است پاییز عاشق است پاییز عاشق است پاییز بهاری است که عاشق شده...)
۲۱.۳k
۰۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.