بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
قسمت دوم :
اما ایمان منبعث از قلب است. باز و آزاد است، نرم و تسلیم است، جاری و پویاست و فراتر از هر طرح و هر ذهنیتی است. ایمان، زنده به حال و تسلیم به جریان هدایت خداوندی است. مؤمن با این جریان جاری می شود، هر جا که باشد. زیرا هر کیفیتی برای او، الهی و خیر است. یک مؤمن رها از توصیف و تعریف های محدودکننده است. چنین کسی به غیب ایمان دارد. و این یعنی خود را در بند هیچ تعریف و توصیفی نکردن.
ایمان یقینی : هیچ کس با سؤال و جوابهای لفظی به حقیقت نمی رسد. حقیقت تنها با ایمانی یقینی دریافت می شود.
وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ - و پروردگارت را تا هنگامی که تو را مرگ بیاید، بندگی کن.(سوره حجر آیه 99)
ربّ ات را چنان بندگی کن تا یقین از سراپایت بجوشد. برخی این یقین را به مرگ تعبیر کرده اند. اینطور نیست. اگر هم باشد، مرگی نیست که تو تصور کرده ای.
آن مرگ منیّت است. رها شدن از شرّ نفسانیّتی است که عمری حجاب حقیقت بوده است.
ایمان، تثبیتکنندهٔ بود و نبود است : از منظری باطنی میتوان گفت؛ ایمان، عامل تثبیت بود و نبود است. اگر به وجود خدا ایمان داشتهباشی، پس برای تو هست.
و اگر نداشته باشی برای تو نیست. زیرا اگر ایمان نداشتهباشی، حتی اگر در هر جهانی با آن روبرو شوی به خدائیش اذعان نخواهیداشت. زیرا از اول قرار را بر بیایمانی گذاشتهای. اگر به معجزه ایمان داشتهباشی، برای تو معجزه هست و اگر به وجود آن بیایمان باشی، برای تو نیست.
حتی اگر روزی با معجزهای روبرو شوی، خواهی گفت؛ یک کلکی پشت آن است! پس برای تو نخواهد بود. این ایمان است که بود و نبود چیزی را تثبیت میکند. ایمان فراتر از دانش های متداول عمل میکند.
حوزهاش کیفیتی دیگر است. حال این به خودت ارتباط دارد که ایمان داشتهباشی، یا نداشتهباشی. چه تو با ایمان یا بی ایمانی راه خودت را بر می گزینی.
ایمانت را بر مشاهده بنا کن : ایمان خود را بر اقوال بنا نکن که در صحت و سقم اقوال بجا مانده تردیدهای جدی بسیار است. آنها حتی اگر برخی شان صحت داشته باشند باز به روشنی معلوم نیست که در چه کیفیت و حال و مرتبت روحی و برای چه کس و یا چه کسانی و در چه موقعیت و فضایی گفته شده اند.
ای دوست، از اقوال بهره بگیر اما؛ ایمان خود را بر مشاهده بنا کن. چشمانت را باز کن و جریان هستی را خوب بنگر. که همه حقایق هستی در همین جریان زنده و جاری حیات نهفته است. تو با مشاهده است که توحید ناب را در خواهی یافت و من کیستم و کجایم و به کجایم را باز خواهی شناخت.(پایان)( ص 1)
قسمت دوم :
اما ایمان منبعث از قلب است. باز و آزاد است، نرم و تسلیم است، جاری و پویاست و فراتر از هر طرح و هر ذهنیتی است. ایمان، زنده به حال و تسلیم به جریان هدایت خداوندی است. مؤمن با این جریان جاری می شود، هر جا که باشد. زیرا هر کیفیتی برای او، الهی و خیر است. یک مؤمن رها از توصیف و تعریف های محدودکننده است. چنین کسی به غیب ایمان دارد. و این یعنی خود را در بند هیچ تعریف و توصیفی نکردن.
ایمان یقینی : هیچ کس با سؤال و جوابهای لفظی به حقیقت نمی رسد. حقیقت تنها با ایمانی یقینی دریافت می شود.
وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ - و پروردگارت را تا هنگامی که تو را مرگ بیاید، بندگی کن.(سوره حجر آیه 99)
ربّ ات را چنان بندگی کن تا یقین از سراپایت بجوشد. برخی این یقین را به مرگ تعبیر کرده اند. اینطور نیست. اگر هم باشد، مرگی نیست که تو تصور کرده ای.
آن مرگ منیّت است. رها شدن از شرّ نفسانیّتی است که عمری حجاب حقیقت بوده است.
ایمان، تثبیتکنندهٔ بود و نبود است : از منظری باطنی میتوان گفت؛ ایمان، عامل تثبیت بود و نبود است. اگر به وجود خدا ایمان داشتهباشی، پس برای تو هست.
و اگر نداشته باشی برای تو نیست. زیرا اگر ایمان نداشتهباشی، حتی اگر در هر جهانی با آن روبرو شوی به خدائیش اذعان نخواهیداشت. زیرا از اول قرار را بر بیایمانی گذاشتهای. اگر به معجزه ایمان داشتهباشی، برای تو معجزه هست و اگر به وجود آن بیایمان باشی، برای تو نیست.
حتی اگر روزی با معجزهای روبرو شوی، خواهی گفت؛ یک کلکی پشت آن است! پس برای تو نخواهد بود. این ایمان است که بود و نبود چیزی را تثبیت میکند. ایمان فراتر از دانش های متداول عمل میکند.
حوزهاش کیفیتی دیگر است. حال این به خودت ارتباط دارد که ایمان داشتهباشی، یا نداشتهباشی. چه تو با ایمان یا بی ایمانی راه خودت را بر می گزینی.
ایمانت را بر مشاهده بنا کن : ایمان خود را بر اقوال بنا نکن که در صحت و سقم اقوال بجا مانده تردیدهای جدی بسیار است. آنها حتی اگر برخی شان صحت داشته باشند باز به روشنی معلوم نیست که در چه کیفیت و حال و مرتبت روحی و برای چه کس و یا چه کسانی و در چه موقعیت و فضایی گفته شده اند.
ای دوست، از اقوال بهره بگیر اما؛ ایمان خود را بر مشاهده بنا کن. چشمانت را باز کن و جریان هستی را خوب بنگر. که همه حقایق هستی در همین جریان زنده و جاری حیات نهفته است. تو با مشاهده است که توحید ناب را در خواهی یافت و من کیستم و کجایم و به کجایم را باز خواهی شناخت.(پایان)( ص 1)
۱.۴k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.