❀part 7❀
❀part 7❀
آنچه گذشت: یونا: یه لحظه جین کیه؟
اجوما: ارباب عمارت اینجا
یونا : اها
...........................................
اجوما:من برای بزرگ کردن جین خیلی زحمت کشیدم و هیچ وقت پشیمون نیستم ! اون بچه ای که من میشناختم یه پسر بچه مهربون و خوش قلب و باهوش و زیرک و در عین حال چهره بی نقصی داشت اما بر اثر یک توطئه توسط چوی هه جین شکل گرفته بود منو انداختن زندان ،الانم اون مسئول بانوان عمارته ، چه سختیایی که نکشیدم که بزگش کنم نمیتونم بگم مادرش اونو بزرگ کرده ، مادر و پدرش اقای کیم مدام ب دنبال گشت و گذار خودشون بودن اما اون بچه که تو عمارت حبس سده بود اون، اوت جین بود جین من
پسر خودم بود با همین دستام بزرگش کردم بهش غذا دادم خوابوندمش چطور با یک مدرک تقلبی
و حرفای اون عجوزه به همین سادگی باور کرد
یونا ویو: باورم نمیشه این خانم پیر چقدر سختی کشیده دلم به حالش میسوزه قلب پاک و مهربونی داره
یونا: ببخشید میشه یه توضیح مختصری از افراد این عمارت بهم بگید
اجوما: این عمارت در واقع باید بگم خیلی هیاهوی زیادی داره و خیلی کم اروم گرفته مادر و پدر ارباب جین فوت کردن ارباب جین مافیا ،تک فرزند و رییس و صاحب این عمارتن
یونا: ممممممافیااا!!!( متعجب و کنی بلند)
اجوما: چرا تعجب کردی دخترم؟
یونا: مافیان! وای خدا!
اجوما: اره اونا مافیان که ارباب جین بزرگترین بند مافیاس و زیر دستای ماهر و قدرتمندی داره اول از همه کیم نامجون که هکر و مغز متفکر گروهه ،دومی مین یونگی که الان با عجله اومده بود بقیه گروه مثل جین و نامجون و... بهش میگن شوگا در ظاهر ادم ترسناکیه ولی پیش جین خوش قلبه و کارای قتل و گروگان گیری و... سومین جیهوپ اون
دست راست جینه در مواقعی که جین نیست اون اعضای گروه رو هدایتشون میکنه جیهوپ بر عکس ظاهر ساختگیش قلب مهربون و پرشوری داره و همیشه وقت جین کار خرابی میکنه بهش امید میده و میگه جبران میشه
یونا: میتونم یه سوال بپرسم؟
اجوما:بپرس دخترم
یونا: احیانا اسم اقای بک هیونگ به گوشتون خورده؟
اجوما بله _چطور مگه؟
یونا: اون ارباب من بود که منو به ارباب جین فروخت
اجوما: وای پس تو فروخته شدی دختر ؟
یونا: چطور مگه؟
اجوما:اخه این عمارت رفتار خوبی با برده ها نداره
یونا: چی؟
🌑این داستان ادامه دارد 🌑
آنچه گذشت: یونا: یه لحظه جین کیه؟
اجوما: ارباب عمارت اینجا
یونا : اها
...........................................
اجوما:من برای بزرگ کردن جین خیلی زحمت کشیدم و هیچ وقت پشیمون نیستم ! اون بچه ای که من میشناختم یه پسر بچه مهربون و خوش قلب و باهوش و زیرک و در عین حال چهره بی نقصی داشت اما بر اثر یک توطئه توسط چوی هه جین شکل گرفته بود منو انداختن زندان ،الانم اون مسئول بانوان عمارته ، چه سختیایی که نکشیدم که بزگش کنم نمیتونم بگم مادرش اونو بزرگ کرده ، مادر و پدرش اقای کیم مدام ب دنبال گشت و گذار خودشون بودن اما اون بچه که تو عمارت حبس سده بود اون، اوت جین بود جین من
پسر خودم بود با همین دستام بزرگش کردم بهش غذا دادم خوابوندمش چطور با یک مدرک تقلبی
و حرفای اون عجوزه به همین سادگی باور کرد
یونا ویو: باورم نمیشه این خانم پیر چقدر سختی کشیده دلم به حالش میسوزه قلب پاک و مهربونی داره
یونا: ببخشید میشه یه توضیح مختصری از افراد این عمارت بهم بگید
اجوما: این عمارت در واقع باید بگم خیلی هیاهوی زیادی داره و خیلی کم اروم گرفته مادر و پدر ارباب جین فوت کردن ارباب جین مافیا ،تک فرزند و رییس و صاحب این عمارتن
یونا: ممممممافیااا!!!( متعجب و کنی بلند)
اجوما: چرا تعجب کردی دخترم؟
یونا: مافیان! وای خدا!
اجوما: اره اونا مافیان که ارباب جین بزرگترین بند مافیاس و زیر دستای ماهر و قدرتمندی داره اول از همه کیم نامجون که هکر و مغز متفکر گروهه ،دومی مین یونگی که الان با عجله اومده بود بقیه گروه مثل جین و نامجون و... بهش میگن شوگا در ظاهر ادم ترسناکیه ولی پیش جین خوش قلبه و کارای قتل و گروگان گیری و... سومین جیهوپ اون
دست راست جینه در مواقعی که جین نیست اون اعضای گروه رو هدایتشون میکنه جیهوپ بر عکس ظاهر ساختگیش قلب مهربون و پرشوری داره و همیشه وقت جین کار خرابی میکنه بهش امید میده و میگه جبران میشه
یونا: میتونم یه سوال بپرسم؟
اجوما:بپرس دخترم
یونا: احیانا اسم اقای بک هیونگ به گوشتون خورده؟
اجوما بله _چطور مگه؟
یونا: اون ارباب من بود که منو به ارباب جین فروخت
اجوما: وای پس تو فروخته شدی دختر ؟
یونا: چطور مگه؟
اجوما:اخه این عمارت رفتار خوبی با برده ها نداره
یونا: چی؟
🌑این داستان ادامه دارد 🌑
۳.۸k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.