رمان شراب خونی🤤🍷
#شراب_خونی
#part65
"ویو کوک"
کوک:تهیونگ؟
تهیونگ:هوم؟
کوک:باید بریم اتاق جین
تهیونگ:برای چی؟
کوک:نمیدونم!
تهیونگ:چیزی فهمیده؟
کوک:ما فقط یک روزه که اینجاییم ...چطوری میخواد بفهمه؟
بورام:بچه ها بیاین دیگه!
کوکو تهیونگ:باشه بریم!
"اتاق جین"
کوک:با ما کاری داشتین؟
جین:شما سه تا....گرگینه نیستین!
بورام و تهیونگ و کوک:چی؟
جین:فکر کردین خیلی زرنگین نه؟؟همینجوری میتونین توی دنیای ما بمونین و ما هیچی نفهمیم...هه !
فکر نمیکردم یه روزی خون اشام ها احدشون رو بشکنن
هوففففف لعنتی....این ازکجا فهمیده؟؟؟؟
بورام اروم درگوشم گفت
"الان میخوایم چیکار کنیم؟فرار؟"
کوک:اومممم پس فهمیدی؟؟
جین:ازهمون دیروز
کوک:جالبه...!
تهیونگ:یعنی میخوای بگی شما ها احدتون رو نشکستین...هه باورم نمیشه...همه ی نژاد ها احدشون رو شکستن و وارد دنیای بقیه شدن..شما ها هم هیچ فرقی ندارین و من مطمعنم که احدتون رو شکستین!
#part65
"ویو کوک"
کوک:تهیونگ؟
تهیونگ:هوم؟
کوک:باید بریم اتاق جین
تهیونگ:برای چی؟
کوک:نمیدونم!
تهیونگ:چیزی فهمیده؟
کوک:ما فقط یک روزه که اینجاییم ...چطوری میخواد بفهمه؟
بورام:بچه ها بیاین دیگه!
کوکو تهیونگ:باشه بریم!
"اتاق جین"
کوک:با ما کاری داشتین؟
جین:شما سه تا....گرگینه نیستین!
بورام و تهیونگ و کوک:چی؟
جین:فکر کردین خیلی زرنگین نه؟؟همینجوری میتونین توی دنیای ما بمونین و ما هیچی نفهمیم...هه !
فکر نمیکردم یه روزی خون اشام ها احدشون رو بشکنن
هوففففف لعنتی....این ازکجا فهمیده؟؟؟؟
بورام اروم درگوشم گفت
"الان میخوایم چیکار کنیم؟فرار؟"
کوک:اومممم پس فهمیدی؟؟
جین:ازهمون دیروز
کوک:جالبه...!
تهیونگ:یعنی میخوای بگی شما ها احدتون رو نشکستین...هه باورم نمیشه...همه ی نژاد ها احدشون رو شکستن و وارد دنیای بقیه شدن..شما ها هم هیچ فرقی ندارین و من مطمعنم که احدتون رو شکستین!
۵.۱k
۲۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.