[«ددی جذاب من»]
[«ددی جذاب من»]
p³
{هیچکدومنمیدونستن دردسر های اصلی از فردا شروع میشد دقیقا روزی که کوک قرار فردای اون روز دزدیده بشه}
ته:(صبح بیدار شدم حموم کردم لباس پوشیدم رفتم پایین و سوریون رفته بود) صبح بخیر سوهون(لبخند)
سوهون:صبح بخیر تهیونگ(لبخند)خوب خوابیدی؟ جات راحت بود؟
ته:اره عالی بود ممنون
{کوک با صورتی خسته و خوابالود و در کیوت ترین حالت ممکن که چشمش رو میخاروند اومد پایین و بجای اینکه بره بغل باباش رفت بغل ددی ایندش}
ته:صبح بخیر کوک(لیوان قهوش رو گذاشت روی میز و کوک رو بغل کرد)
کوک:صبح بخیر هیونگ(خوابالود)
سوهون:صبح بخیر پسرم ...برو دست و صورتت رو بشور و بیا صبونه بخور
کوک:هومم باشه(خوابالود)
{کوک رفت سرویس و سوهون و تهیونگ میز رو حاضر کردن اون دو رئیس مافیا از بچه گی باهم بزرگ شدن پیش بقیه خیلی بد اخلاق و سرد و جدید ولی وقتی خودشون هستن بهترین خوانواده میشن}
ته:بشینیم؟
سوهون: اره
(کوک اومد و نشست سر میز)
#تهکوک #ویکوک
#بی_تی_اس #بنگتن #کیپاپ
#فیک #سناریو #چندپارتی #تکپارتی
#کیم_تهیونگ
#جونگکوک
p³
{هیچکدومنمیدونستن دردسر های اصلی از فردا شروع میشد دقیقا روزی که کوک قرار فردای اون روز دزدیده بشه}
ته:(صبح بیدار شدم حموم کردم لباس پوشیدم رفتم پایین و سوریون رفته بود) صبح بخیر سوهون(لبخند)
سوهون:صبح بخیر تهیونگ(لبخند)خوب خوابیدی؟ جات راحت بود؟
ته:اره عالی بود ممنون
{کوک با صورتی خسته و خوابالود و در کیوت ترین حالت ممکن که چشمش رو میخاروند اومد پایین و بجای اینکه بره بغل باباش رفت بغل ددی ایندش}
ته:صبح بخیر کوک(لیوان قهوش رو گذاشت روی میز و کوک رو بغل کرد)
کوک:صبح بخیر هیونگ(خوابالود)
سوهون:صبح بخیر پسرم ...برو دست و صورتت رو بشور و بیا صبونه بخور
کوک:هومم باشه(خوابالود)
{کوک رفت سرویس و سوهون و تهیونگ میز رو حاضر کردن اون دو رئیس مافیا از بچه گی باهم بزرگ شدن پیش بقیه خیلی بد اخلاق و سرد و جدید ولی وقتی خودشون هستن بهترین خوانواده میشن}
ته:بشینیم؟
سوهون: اره
(کوک اومد و نشست سر میز)
#تهکوک #ویکوک
#بی_تی_اس #بنگتن #کیپاپ
#فیک #سناریو #چندپارتی #تکپارتی
#کیم_تهیونگ
#جونگکوک
۷.۲k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.