واسه پارت بعدی حمایت کنین
#پارت_3
#چرا_من
دیدم با جعبه های کمک های اولیه امدو گفت
_لباسات رو در بیار(جدی)
+(ترسیده بهش نگاه کردم)
_نترس من فعلا نمیتونم باهات کاری کنم چون فعلا کوچیکی... میخام زخمات رو پانسمان کنم
+کمکم کرد که لباسم رو در بیارم و الان فقط با یه سو. تین کلوش بودم و شلوارمم در ابرد که کامل لخ. ت بودم و الان با یه لباس زیر جلوش بودم.
زخمام رو پانسمان کرد و گفت
_میخای کمی استراحت کنی؟
+یعنی میشه؟
_اره.. فقط یه شرطی داره
+چه شرطی؟
_شرطش اینه که بغل من بخابی
+باشه ای گفتم و رو بهش گفتم: من برم دست شوی و یه لباس راحتی بپوشم(عکس میزارم)
رفتم و کارای لازم رو کردم و یه دست لباس راحتی پوشیدم و رفتم سمت تخ. ت و دراز کشیدم پیشش و اون من رو از پشت بغل کرد و چشمام رو بستم و خابیدم.
.
.
.
{ویو یه 2ساعت بعد}
(ویو ا. ت)
با حس نفس تنگی بیدارم شدم
دیدم جونگکوک محکم بغلم کرده اروم دست هاش رو کنار زدم که بیدار شد وگفت
_چیزی شده؟(با نگرانی و خابالودی)
+نه فقط خیلی محکم بغلم کردی نفسم کم تر شد
_اها.... الان خوبی
+اره.. راستی خودت رو کامل معرفی نکردی
مثلا چکاره ای؟
_مگه شغل دوست پسرت برات مهمه؟!!!!(نگاه مرموز)
+چی؟ نه معلومه که نه
_پس براچی میپرسی
+چون کنج کاوم؟
_اگر به کسی بگی قول نمیدم اواقب خوبی پیشه رو داشته باشی(جدی)
+(با این حرفش ترسی کردم)
_من بزرگ ترین مافیایه کره ی جنوبی هستم(جدی)
+............
ادامه دارد......
(اسلاید دوم استایل ات چیز دیگه ای پیدا نکردم🤣)
لباسش خوبه؟
#چرا_من
دیدم با جعبه های کمک های اولیه امدو گفت
_لباسات رو در بیار(جدی)
+(ترسیده بهش نگاه کردم)
_نترس من فعلا نمیتونم باهات کاری کنم چون فعلا کوچیکی... میخام زخمات رو پانسمان کنم
+کمکم کرد که لباسم رو در بیارم و الان فقط با یه سو. تین کلوش بودم و شلوارمم در ابرد که کامل لخ. ت بودم و الان با یه لباس زیر جلوش بودم.
زخمام رو پانسمان کرد و گفت
_میخای کمی استراحت کنی؟
+یعنی میشه؟
_اره.. فقط یه شرطی داره
+چه شرطی؟
_شرطش اینه که بغل من بخابی
+باشه ای گفتم و رو بهش گفتم: من برم دست شوی و یه لباس راحتی بپوشم(عکس میزارم)
رفتم و کارای لازم رو کردم و یه دست لباس راحتی پوشیدم و رفتم سمت تخ. ت و دراز کشیدم پیشش و اون من رو از پشت بغل کرد و چشمام رو بستم و خابیدم.
.
.
.
{ویو یه 2ساعت بعد}
(ویو ا. ت)
با حس نفس تنگی بیدارم شدم
دیدم جونگکوک محکم بغلم کرده اروم دست هاش رو کنار زدم که بیدار شد وگفت
_چیزی شده؟(با نگرانی و خابالودی)
+نه فقط خیلی محکم بغلم کردی نفسم کم تر شد
_اها.... الان خوبی
+اره.. راستی خودت رو کامل معرفی نکردی
مثلا چکاره ای؟
_مگه شغل دوست پسرت برات مهمه؟!!!!(نگاه مرموز)
+چی؟ نه معلومه که نه
_پس براچی میپرسی
+چون کنج کاوم؟
_اگر به کسی بگی قول نمیدم اواقب خوبی پیشه رو داشته باشی(جدی)
+(با این حرفش ترسی کردم)
_من بزرگ ترین مافیایه کره ی جنوبی هستم(جدی)
+............
ادامه دارد......
(اسلاید دوم استایل ات چیز دیگه ای پیدا نکردم🤣)
لباسش خوبه؟
۳.۴k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.