رفتم خونه سوک هون هنوز خواب بود رفتم لباسم رو عوض کردم رف
رفتم خونه سوک هون هنوز خواب بود رفتم لباسم رو عوض کردم رفتم تو اتاقم که بخوابم ولی خوابم نمیبرد همش تو فکر ا.ت بودم که گوشیم زنگ خورد بابام بود
بابا:الو پسرم فردا هم برو مدرسه دیگه نرو یه اطلاعات مهم دیگه هست باید برام بیاری
کوک:اوووف...باشه
بابا:ممنونپسرم
گوشی رو قطع کردم چنددقیقه خوابیدم ساعت ۷ بیدار شدم سوک هون هم بیدار کردم سوک هدن رفت خونه خودش چون لباس هاش خونه خودش بود خونه ش نزدیک
بود به خونه ای من منم آماده شدم رفتم ماشین مو از پارک گینگ روشنش کردم رفتم
مدرسه
(ویو ا.ت)
با تهیونگ فیلم دیدم وقتی تموم شد منو تهیونگ رسوند خونه لباسام رو عوض کردم خوابیدم
(۷صبح)
بیدار شدم لباس مدرسه ام رو پوشیدم ایندفعه ریمل هم زد رفتم مدرسه تو حیاط دیدم ماشین کوک یه جا پارک کرده چقدر زود
امده رفتم سر کلاس کوک سر کلاس بودرفتم پیشش نشستم
ا.ت:سلام
کوک:سلام(خیلی سرد)
ا.ت:میگم من آخر هفته وقت دارم بیا باهم بریم بیرون باشه دست شو میزاره رو دست کوک دستشو کنار میزنه
ا.ت:وا چت شده
کوک:برو با تهیونگ برو بیرون
ا.ت:وا چی میگی من دارم اینو به تو میگمبعد تو میگی با تهیونگ برم بیرون چرا اینو میگی
کوک:تو چرا بازیگر نشدی خیلی پولدار میشدی ها
ا.ت:کوک چی میگی واضح بگو
کوک:یعنی نمیدونی من دارم چی میگم جای رد لب تهیونگ رو گردنت همه چی رو داره میگه
ا.ت:چی جای رد لب تهیونگ ا.ت رو به گردنش
نگاه میکنه میبینه جای رد لب روی گردنشه
ا.ت:من نمیدونم این از کجا امده......آهان تهیونگ بهم گفت که من مست بودم بعدش
منو آورد تو اتاقش که استراحت کنم ....یعنی
بهم تجاوز کرده
کوک:یعنی تو نمیدنی چه اتفاقی افتاده
ا.ت:نه
کوک:من داشتم میرقصیدم که یادم افتاد گوشیم رو تهیونگ جا گذاشتم رفتم که بیارم
دیدم تهیونگ رو تو افتاده داشت میبوسیدت
ا.ت:کوک شوخی نکن
کوک:شوخی نمیکنم (هنوز معلم نیومده)
ا.ت پامیشه میره دنبال تهیونگ (ا.ت خیلی عصبیه ) رفتم تو حیاط دیدم ماشین وقتی تهیونگپیاده میشه ا.ت میره دست شو میگیره و با خودش میبره ت یکی از کلاس ها
تهیونگ:دستم ول کن واسه چی من اوردی اینجا
ا.ت میره یغه تهیونگ رو میگیره(خواخرم چه علاقه ی به یغه گرفتن داری)
ا.ت:وقتی من مست بودم باهام چیکار کرد
تهیونگ:هان... چرا اینو میپرسی
ا.ت:عوضی جواب بده
تهیونگ:وقتی بردمت تو اتاقم تو یغه مو گرفتی منو بوسیدی همش تقصیر خودت بود
ا.ت:من مست بودم عقلم سرجاش نبود تو که عقلت سر جاش بود تو چرا ادامه دادی حتی رو گردنمم جای رد لبت هست
ا.ت یغه تهیونگ رو ول میکنه گردنش رو نشون میده
ا.ت:بیبن این کار تو...خدا میدونه دیگه چیکار کردی نکنه لباسمم تو عوض کردی
خیلی عوضییی
تهیونگ:چی میگی من فقط بوسیدمت خوب تحریکم کردی منم فقط یه کیس کوچولو رو گردنت زدم بعدش کوک امد و فکر بد کرد
ا.ت:بخاطر همین باهام سرد شده اهه...همش تقصیر شما هاست نباید همش اسرارمیکردین شراب بخورم اهههههه
تهیونگ:معذرت می خوام ....بیا بریم
ا.ت:بهتر جدا جدا بریم که بقیه فکر بد نکن
تهیونگ:باشه بریم
ا.ت رفت سر کلاس بعد تهیونگ رفت اصن امروز روز خوبی نبود کوک اصن باهام حرف نمیزد پیش تهیونگ نمی تونستم برم چون بقیه فکر بد میکنن
(چندمین بعد)
زنگ اخر خورد منم وسایلم رو جمع کردم برم توی راه بودم که یه اقای میان سالی صدام کرد
؟:دخترم
ا.ت میره پیش مرده
ا.ت:بله با من بودین
؟:بله میشه کمکم کنین تا اونور خیابون اینارو خرید ها رو ببرم
یه عالمه خرید کرده بود دلم واسه ش سوخت
چطوری می خواست ببر اونا رو
ا.ت:باشه کمک تون میکنم
تا اونور خیابون باهاش بردم
ا.ت:بفرمایین....
که یه دستمال گداشت دم دهن ا.ت بیهوش شد و اون داخل یه ون مشکی بردن.........
(خماریییییییی)
بچه ها ببخشید انقدر اینپارت رو دیر گذاشتم چون منو ویسگون به مدت ۷ روز مسدود کرده بود نمی تونستم پست بزارم یا جواب کامنت ها رو بدم یا پیام بدم
شرط
لایک۳۰
کامنت۵۰
بابا:الو پسرم فردا هم برو مدرسه دیگه نرو یه اطلاعات مهم دیگه هست باید برام بیاری
کوک:اوووف...باشه
بابا:ممنونپسرم
گوشی رو قطع کردم چنددقیقه خوابیدم ساعت ۷ بیدار شدم سوک هون هم بیدار کردم سوک هدن رفت خونه خودش چون لباس هاش خونه خودش بود خونه ش نزدیک
بود به خونه ای من منم آماده شدم رفتم ماشین مو از پارک گینگ روشنش کردم رفتم
مدرسه
(ویو ا.ت)
با تهیونگ فیلم دیدم وقتی تموم شد منو تهیونگ رسوند خونه لباسام رو عوض کردم خوابیدم
(۷صبح)
بیدار شدم لباس مدرسه ام رو پوشیدم ایندفعه ریمل هم زد رفتم مدرسه تو حیاط دیدم ماشین کوک یه جا پارک کرده چقدر زود
امده رفتم سر کلاس کوک سر کلاس بودرفتم پیشش نشستم
ا.ت:سلام
کوک:سلام(خیلی سرد)
ا.ت:میگم من آخر هفته وقت دارم بیا باهم بریم بیرون باشه دست شو میزاره رو دست کوک دستشو کنار میزنه
ا.ت:وا چت شده
کوک:برو با تهیونگ برو بیرون
ا.ت:وا چی میگی من دارم اینو به تو میگمبعد تو میگی با تهیونگ برم بیرون چرا اینو میگی
کوک:تو چرا بازیگر نشدی خیلی پولدار میشدی ها
ا.ت:کوک چی میگی واضح بگو
کوک:یعنی نمیدونی من دارم چی میگم جای رد لب تهیونگ رو گردنت همه چی رو داره میگه
ا.ت:چی جای رد لب تهیونگ ا.ت رو به گردنش
نگاه میکنه میبینه جای رد لب روی گردنشه
ا.ت:من نمیدونم این از کجا امده......آهان تهیونگ بهم گفت که من مست بودم بعدش
منو آورد تو اتاقش که استراحت کنم ....یعنی
بهم تجاوز کرده
کوک:یعنی تو نمیدنی چه اتفاقی افتاده
ا.ت:نه
کوک:من داشتم میرقصیدم که یادم افتاد گوشیم رو تهیونگ جا گذاشتم رفتم که بیارم
دیدم تهیونگ رو تو افتاده داشت میبوسیدت
ا.ت:کوک شوخی نکن
کوک:شوخی نمیکنم (هنوز معلم نیومده)
ا.ت پامیشه میره دنبال تهیونگ (ا.ت خیلی عصبیه ) رفتم تو حیاط دیدم ماشین وقتی تهیونگپیاده میشه ا.ت میره دست شو میگیره و با خودش میبره ت یکی از کلاس ها
تهیونگ:دستم ول کن واسه چی من اوردی اینجا
ا.ت میره یغه تهیونگ رو میگیره(خواخرم چه علاقه ی به یغه گرفتن داری)
ا.ت:وقتی من مست بودم باهام چیکار کرد
تهیونگ:هان... چرا اینو میپرسی
ا.ت:عوضی جواب بده
تهیونگ:وقتی بردمت تو اتاقم تو یغه مو گرفتی منو بوسیدی همش تقصیر خودت بود
ا.ت:من مست بودم عقلم سرجاش نبود تو که عقلت سر جاش بود تو چرا ادامه دادی حتی رو گردنمم جای رد لبت هست
ا.ت یغه تهیونگ رو ول میکنه گردنش رو نشون میده
ا.ت:بیبن این کار تو...خدا میدونه دیگه چیکار کردی نکنه لباسمم تو عوض کردی
خیلی عوضییی
تهیونگ:چی میگی من فقط بوسیدمت خوب تحریکم کردی منم فقط یه کیس کوچولو رو گردنت زدم بعدش کوک امد و فکر بد کرد
ا.ت:بخاطر همین باهام سرد شده اهه...همش تقصیر شما هاست نباید همش اسرارمیکردین شراب بخورم اهههههه
تهیونگ:معذرت می خوام ....بیا بریم
ا.ت:بهتر جدا جدا بریم که بقیه فکر بد نکن
تهیونگ:باشه بریم
ا.ت رفت سر کلاس بعد تهیونگ رفت اصن امروز روز خوبی نبود کوک اصن باهام حرف نمیزد پیش تهیونگ نمی تونستم برم چون بقیه فکر بد میکنن
(چندمین بعد)
زنگ اخر خورد منم وسایلم رو جمع کردم برم توی راه بودم که یه اقای میان سالی صدام کرد
؟:دخترم
ا.ت میره پیش مرده
ا.ت:بله با من بودین
؟:بله میشه کمکم کنین تا اونور خیابون اینارو خرید ها رو ببرم
یه عالمه خرید کرده بود دلم واسه ش سوخت
چطوری می خواست ببر اونا رو
ا.ت:باشه کمک تون میکنم
تا اونور خیابون باهاش بردم
ا.ت:بفرمایین....
که یه دستمال گداشت دم دهن ا.ت بیهوش شد و اون داخل یه ون مشکی بردن.........
(خماریییییییی)
بچه ها ببخشید انقدر اینپارت رو دیر گذاشتم چون منو ویسگون به مدت ۷ روز مسدود کرده بود نمی تونستم پست بزارم یا جواب کامنت ها رو بدم یا پیام بدم
شرط
لایک۳۰
کامنت۵۰
۲۳.۵k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.